312گام‌ها و شرط‌ها! 

Facebook
Twitter
LinkedIn
Skype
WhatsApp
Telegram
Print

علی‌رضا علوی‌تبار

راستش را بگویم، انگیزه‌ای برای بحث در مورد انتخابات ندارم! اما پرسش‌ها آنقدر زیاد است و توقع از ما آنقدر بالاست که ناگزیر می‌شوم با ملال در مورد انتخابات و ابعاد گوناگون‌اش بگویم و بنویسم. طرف گفت‌وگوی من در این نوشته همه کسانی است که خواهان تحول در وضع موجود با روشی مسالمت‌آمیز و متکی بر شهروندان ایرانی هستند. در واقع گفت‌وگویی درون‌جبهه‌ای را طرح می‌کنم. اگر می‌خواهیم روشن و بدون ابهام در مورد انتخابات گفت‌وگو کنیم، قبل از هر چیز بایستی میان دو نوع بحث مرتبط اما مستقل تفکیک قائل شویم. گاهی بحث بر سر این است که «انتخابات» و «صندوق رأی» چه جایگاهی در راهبرد اصلاح‌طلبان و رویکردهای اصلاح‌طلبانه دارد. این بحث بیشتر نظری و راهبردی است و پاسخ آن بازمی‌گردد به این‌که ما چه تصوری از هدف اصلاحات داریم و برای رسیدن به آن هدف چه راهبردهای کلی را پیشنهاد می‌کنیم. تا آن‌جا که ممکن بوده است من پاسخ خود را طرح کرده‌ام. هدف اصلاحات گذار کامل به مردم‌سالاری است و با توجه به نفی خشونت و دخالت خارجی دو راهبرد اصلی نیز متصور است: بهبودخواهی حکومتی و جنبش اجتماعی. جایگاه انتخابات نیز در هر یک از این‌ دو راهبرد قابل طراحی است. رأی دادن و تلاش برای تأثیرگذاری بر ترکیب نهادهای انتخابی شگردی است در خدمت بهبودخواهی حکومتی و استفاده از فرصت انتخابات، شگردی است در خدمت جنبش اجتماعی مردم‌سالاری‌خواهی. در مورد اهمیت انتخابات نباید اغراق کرد و نباید آن را نادیده گرفت؛ در مقاله «انتخابات و راهبردهای سیاسی» به این پرسش پاسخ دادم، اما همة بحث‌ها در مورد انتخابات، بحث‌های نظری و راهبردی نیست. بلکه رهنمودهای عملی درباره گام گذاشتن در فرآیند انتخابات موردنظر بوده و دنبال می‌شود. پرسش این است که ما در گام‌های مختلف مشارکت در فرآیند انتخابات چه مواضعی باید اتخاذ کنیم؟ برای پاسخ دادن به این‌گونه پرسش‌ها قبل از هر چیز باید روشن شود یک نیروی سیاسی (جریان سیاسی/جبهه سیاسی) چه گام‌هایی برای مشارکت در فرآیند انتخابات برمی‌دارد؟ به‌طور استقرایی من پنج گام را تفکیک می‌کنم:

گام اول. گفت‌وگو و توافق درونی، سازماندهی و شکل‌‌دهی به گفتارهای مناسب.
گام دوم. طرح عمومی دیدگاه‌ها و گفت‌وگو با قشرها و گروه‌های مختلف.
گام سوم. ترغیب و تشویق افراد به ثبت‌نام و حضور در فرآیند تعیین صلاحیت.
گام چهارم. ارائه فهرستی از نامزدهای مورد تأیید و مورد حمایت.
گام پنجم. حضور پای صندوق رأی و رأی دادن.


به‌طور عمدی تا این حد سعی در تجزیه این فرآیند دارم. ادعای اصلی من این است که در مورد هر کدام از این مراحل یک‌بار باید به‌طور مستقل بحث و تصمیم‌گیری کرد و یک‌بار در ارتباط با سایر گام‌ها. تصمیمی که در مورد هر گام می‌گیریم روی تصمیم بعدی ما اثر می‌گذارد، اما نه به این‌ گونه که کاملاً تکلیف ما را مشخص کرده و امکان انتخاب را از ما بگیرد. پیشنهاد مشخص من این است که بیاییم برای عملکرد فعال در هر گام شرایطی قائل شویم و تنها زمانی با تمام نیرو به آن دل‌مشغول شویم که آن شرایط برآورده شده باشد. در محدوده‌ای که برایم ممکن است و با توجه به توانم از شرایط هر گام بحث می‌کنم و امیدوارم با نظرات دیگران تکمیل شود.

شرایط گام اول. نخستین شرط این است که بتوان به گفت‌وگویی آزاد و بدون تعارف در میان فعالان جبهه اصلاحات دامن زد. پرهیز از «تک‌گویی» و «وادار به سکوت کردن دیگران» در این گام ضروری است. لازم است ضرورت و فایده شرکت در انتخابات با توجه به تجربیات گذشته تبیین شود. برخی از پرسش‌های مهم را در مقاله «انتخابات: نمایش یا نشانه؟» آورده‌ام و از تکرار خودداری می‌کنم. مشکل اصلی این نوع از گفت‌وگوها کنترل‌های متعدد و متنوع از جانب دستگاه‌های چندگانه نظارتی است. برداشت‌های ناقص از سوی ناظران و تفسیرهای دلبخواهی از آنچه می‌شنوند، همیشه مانع جدی این گفت‌وگوهای آزاد و بدون تعارف است. شنیده‌های ناقص و تفسیرهای نادرست به‌طور معمول مبنایی است برای جنجال‌ رسانه‌ای، پرونده‌سازی‌ و محاکمه قضایی. اصلاح‌طلبان باید با آشکارگی تمام سخن بگویند و با رعایت اخلاق و قانون در گفت‌وگو، آماده پرداخت هزینه باشند.
شرط دوم این گام امکان سازماندهی است. یعنی تقسیم کار، تفویض اختیار و مسئولیت، تعریف سلسله‌مراتب تصمیم‌گیری و طراحی سازوکارهای ایجاد هماهنگی. تحقق این شرط به توانایی اصلاح‌طلبان برای سازماندهی کردن و سازماندهی شدن بازمی‌گردد. توانی که متأسفانه در سال‌های گذشته نه‌تنها تقویت نشده بلکه تضعیف هم شده است!
شرط سوم این گام شکل‌دهی به گفتارهای برانگیزاننده و راهگشاست. باید فکر کرد برای ترغیب مردم ناشاد، ناامید و فاقد آرامش چه می‌توان گفت؟ آیا حرف ناگفته‌ای داریم؟ تولید گفتارهای نو کاری نیست که از عهده هر فرد و جریانی برآید. دل‌مشغولی مداوم بر بحث‌های نظری و حضور در مباحثه‌های میان اندیشمندان، پیش‌شرط چنین فعالیتی است. اگر از برآورده کردن این سه شرط عاجزیم از همان آغاز قید «اقدام جمعی» در زمینه انتخابات را بزنیم و همگان را آزاد بگذاریم تا براساس صلاح‌دید خویش موضع بگیرند.

شرایط گام دوم. اگر شرایط گام اول فراهم شود می‌توان به گام دوم فکر کرد. برای برداشتن این گام اولین شرط این است که «امکان ایجاد ستادهای انتخاباتی» وجود داشته باشد. منع امنیتی و مزاحمت‌های دائمی، موجب اختلاف در کار این ستادها می‌شود. به‌خصوص نباید از «گروه‌های خودسر سازماندهی شده» غافل بود. امکان حضور در میان مردم و گفت‌وگو با آن‌ها شرط دوم است.
نمی‌توان در مورد انتخابات حرف زد، اما اجازه حضور در جلسات دانشگاهی، حضور در مساجد و حسینیه‌ها و گرفتن سالن‌های عمومی برای سخنرانی را نداشت. رسانه ملی هم که وجود ندارد که بخواهید از آن یاری بگیرید!

شرایط گام سوم. پس از برداشتن گام اول و اطمینان از امکان برداشتن گام دوم، نوبت به گام سوم می‌رسد. خوشبختانه انگیزه ثبت‌نام و قرار گرفتن در فهرست به اندازه کافی قوی هست! اشاره‌ای کافی است تا همة «شیفتگان خدمت» به صف شده و نام‌نویسی کنند! برای آن‌که اعتبار این‌کار حفظ شود و همه احساس تکلیف نکنند! باید سازوکارهایی تعریف شود و شاخص‌های حداقلی برای بررسی در مورد افراد به‌منظور قرار گرفتن در فهرست نهایی اعلام شود. هر چقدر معیارها مشخص‌تر و فرآیندهای تصمیم‌گیری شفاف‌تر باشد، نتیجه اثربخش‌تر خواهد بود. اما نباید توهم داشت. هر چقدر هم معیارها مشخص و فرایندها تعریف شده باشند، در نهایت تعدادی که در فهرست قرار نمی‌گیرند ناراضی خواهند بود. کار تشکیلاتی همیشه می‌تواند به عدم رضایت برخی منجر شود. شوراهای حل اختلاف و معتمدان درون یک جبهه راه‌حل جلوگیری از حاد شدن مشکلات هستند. نباید به افراد و گروه‌هایی که انضباط تشکیلاتی را رعایت نمی‌کنند، پاداش داد. همه باید بدانند کار سیاسی، کار جمعی است. افرادی که به دلایل مختلف، تصمیم‌های جمعی را تضعیف می‌کنند، باید با برخورد تشکیلاتی مواجه شوند. البته زمانی می‌توان به گونه‌ای موجه و قابل‌قبول با تک‌روها و بی‌انضباط‌ها برخورد کرد که واقعاً تشکیلات و راهبرد و تصمیم‌گیری جمعی وجود داشته باشد. در وضعیت «آشوبناک» نمی‌توان از دیگران توقع تبعیت از جمع‌های خسته، فرسوده و فاقد خلاقیت را داشت.
نباید همه را به ثبت‌نام ترغیب کرد؛ هر فردی به توصیه جمع ثبت‌نام کند، از جمع توقع خواهد داشت. اگر قرار است کار جمعی و تشکیلاتی صورت گیرد و در نهایت امکان ارائه فهرستی قابل دفاع و منسجم و دارای ویژگی نمادین ارائه شود، باید تعداد افرادی که از طرف جمع به ثبت‌نام ترغیب می‌شوند، نسبتی با تعداد نهایی نامزدهای ممکن برای معرفی داشته باشد. به‌طور مثال اگر در نهایت فهرست انتخاباتی مجلس در تهران حداکثر سی‌نفر است، تعداد افراد ترغیب شده به ثبت‌نام باید نسبتی با این تعداد داشته باشد و نباید از یک میزان بیشتر باشد.
تصمیم‌گیری در این مرحله، تصمیم‌گیری در مرحله اعلام فهرست نهایی را راحت‌تر می‌کند. حضور در رقابت انتخاباتی به هر قیمت و با هر نامزدی به معنای از اعتبار افتادن هویت سیاسی یک جریان تحول‌خواه است. ترغیب افراد به ثبت‌نام مستلزم توازنی ظریف است؛ حتی‌المقدور شناخته‌شده و نماد اصلاح‌طلبی بودن از یک‌سو و حداقلی بودن وحشت و کینه دستگاه‌های ناظر نسبت به آن‌ها در سوی دیگر. البته شرایط عمومی چون پاکی اخلاقی و مالی، شجاعت، باور به آرمان‌ها و دانش کافی در همة انتخاب‌ها باید مدنظر باشد. باید با قدرت در مقابل گروه‌ها و محافلی که برای اعضای خود چون «بنگاه پست‌یابی» عمل می‌کنند، ایستاد. نباید از ناراحتی یا حتی کناره‌گیری آن‌ها از جبهة اصلاحات نگران بود.

شرایط گام چهارم. پس از آن‌که گام سوم برداشته شد، با اعلام نتایج تعیین صلاحیت‌ها، زمان انتشار فهرست افراد مورد حمایت می‌رسد. آیا برداشتن گام چهارم ضروری است؟ به گمان من خیر. اگر درصد قابل‌ملاحظه‌ای از افراد ثبت‌نام کرده منسوب به اصلاحات ردصلاحیت شده باشند، باید از ارائه فهرست خودداری کرد. پرسش این است که این «درصد قابل ملاحظه» چقدر است؟ می‌توان در این زمینه بحث‌های آماری کرد. اگر درصد ردصلاحیت کسانی که از میان اصلاح‌طلبان و با ترغیب جمع ثبت‌نام کرده‌اند، از درصدی بیشتر باشد، نشان‌دهنده این است که ناظرین انتخابات به‌طور کامل جهت‌دار تصمیم گرفته و این تصمیم را در مراحل بعد نیز در اقدامات خود لحاظ خواهند کرد.
در این شرایط، باید از ارائه فهرست خودداری کرد. باید دقت داشت این افراد قبلاً توسط خود اصلاح‌طلبان مورد بررسی قرار گرفته و با اطمینان می‌توان نسبت به صلاحیت عمومی آن‌ها مطمئن بود. آن‌چه در مباحث آمار تحت عنوان « فاصله اطمینان ۹۵ درصدی» یا امثال آن طرح می‌شود، می‌تواند به این بحث کمک کند.

شرایط گام پنجم. شرط اصلی انداختن رأی به صندوق داشتن حداقلی از اعتماد به متولیان رأی‌گیری است. با توجه به این‌که متولی اجرایی رأی‌گیری «دولت» است، میزان اعتماد به دولت می‌تواند در زمینه تعیین‌کننده باشد. البته توجه به سوابق قبلی نشان می‌دهد به دلیل ساختار خاص اداره امور عمومی در ایران، حتی در دولت‌های پایبند به مردم‌سالاری نیز درصدی از احتمال اختلال را باید مفروض گرفت.
در هر مرحله باید با توجه به شرایط حداقلی تصمیم گرفت. دعوت به شرکت در هر شرایطی، معنایی جز اضمحلال هویت سیاسی ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *