علیرضا علویتبار
یکی از عناصری که ظرفیت یک حکومت برای اداره اموریک کشور را تشکیل میدهد، «ظرفیت یادگیری» (یعنی توان درس گرفتن از اشتباهات گذشته) است. نگاهی به عملکرد سالهای گذشته حکومت ایران نشان میدهد که تا حد زیادی خالی از این ظرفیت است و به همین دلیل، بهطور مکرر برخی از خطاها را تکرار میکند. به نظر می رسد که باز هم در آستانه تکرار برخی از خطاهای گذشته هستیم. اگر چه بیفایده است اما اشاره به آنها میتواند، یادآور این واقعیت باشد که میتوان با پذیرش تغییر، آینده بهتری را برای کشور تدارک دید.
یکی از مباحثی که در معرض مخاطره تصمیمگیری خطا قرار دارد، «مسئله هستهای ایران» است. خروج پیمانشکنانه و زورگویانه دولت آمریکا از برجام و تحمیل سلطهجویانه تحریمها به ایران، اگرچه با زمینهسازی بخشی از نیروهای داخلی صورت گرفت، اما موجب خشم و انتظار برای واکنش در سطح عمومی شده است. ایران گامهایی برای کاهش تعهدات خود از برجام برداشته و اینک تهدید خروج از N.P.T مطرح است. تجربه گذشته به ما نشان میدهد که «انگیزه» خوب و موجه برای رسیدن به «نتیجه» خوب و موجه کافی نیست. همیشه واقعبینانه و با احتیاط باید به ظرفیت (توانایی اقدام اثربخش و مداوم برای دستیابی به اهداف) بهعنوان شرط مکمل انگیزه توجه داشت. فرض کنید ما هیچ محدودیتی برای انجام فعالیتهای هستهای نداشته باشیم، میخواهیم با این امکان چه کنیم؟ اعلام کردهایم که به دنبال «سلاح هستهای» نیستیم. فرض کنید بودیم! داشتن چند بمب هستهای چه فایده ای برای ما خواهد داشت؟ جز وارد شدن به یک مسابقه وحشتناک تسلیحاتی در منطقه و تهدید امنیت ملی کشور توسط کشورهایی با سلاحهای هستهای بیشتر چه عایدمان خواهد شد؟ توجه داشته باشیم که حتی رسیدن به وضعیت نامطلوب کرهشمالی هم برای کشور ما نامطلوبتر و ناممکنتر است. اگر بهدنبال بهرهگیری از انرژی هستهای هستیم که با توجه به این همه منابع انرژی کمخطر تلاشی «غیر اقتصادی» میکنیم.
فجایع هستهای اتفاق افتاده در شوروی (سابق) و ژاپن، باید هشدار بزرگی به ما باشد. با این کیفیت از مدیریت داشتن مراکز تولید انرژی هستهای در داخل مخاطرهای کمتر از نگهداری بمب هستهای ندارد. اگر هدفمان گسترش دانش و دستیابی به فناوریهای هستهای است، در چارچوبN.P.T و همین برجام و محدودیتهای آنها نیز چنین امکانی فراهم است. آینده متأسفانه قابل پیشبینی است؛ آن قدر اصرار بر تکرار مواضع میکنیم که دوباره به نقطهای غیرقابل بازگشت رسیده و ناگزیر به پذیرش شرایطی میشویم که در درون خود آنها را تحقیرآمیز و خفتبار مییابیم. نگاهی به پایان گروگانگیری و جنگ بنمایید، تا آنچه میگویم مشخصتر شود. هم در جریان گروگانگیری و هم در جریان جنگ، فرصتهای حل مسئله را یکی پس از دیگری از دست میدادیم. استراتژیستها!!! تحلیلهای عمیق و رهنمودهای راهگشا!!! میدادند و جلوی تصمیمگیری عقلایی را میگرفتند. در نهایت وقتی در شرایط اضطرار قرار گرفتیم و ناگزیر از پذیرش حل مسئله در شرایط ضعف شدیم، همه آن تحلیلگران ناپدید شدند و دیگر صدای فریادها و تحلیلهایشان را کسی نشنید و کشور ماند و نتایج تصمیمگیری دیرهنگام!
برای حل مسئله هستهای، منافع بلندمدت ایران و بهویژه ظرفیتهای ملی ما، اقتضاء میکند خود را در معرض اتهام اقدام برای ساختن سلاحهای هستهای قرار ندهیم. حتی اگر اروپا نتواند در مقابل زورگویی آمریکا بایستد، افزایش فعالیت هستهای چه فایده بلندمدتی برای ما دارد که بر روی آن پافشاری میکنیم؟ فرض کنید مقدار زیادی اورانیوم غنی شده، با درجه غنی سازی بالا، هم به دست آوردیم، با آن چه خواهیم کرد؟ راهی که میتواند ما را به شورای امنیت برده و داوری در مورد ما را به قدرتهای سلطهگر و همدستان و همراهانشان بسپارد، نباید طی شود. در غیر این صورت باید منتظر تکرار تجربههای تلخ گذشته بود.
در کنار این مسئله کموبیش پایدار، یک واقعه مهم در جامعه ما رخ داد که باز در معرض خطر تکرار خطاست! شک نداریم شهادت سردار سلیمانی، موجب پیدایش نوعی همدلی و همبستگی ملی شده و حضور میلیونی مردم در تشییع او کموبیش به تأمین امنیت ملی ما و دفع تهدیدهای احتمالی خارجی یاری رساند. واکنش و تلافی ایران نیز دقیق و خردمندانه بود. تا اینجا ایران بهرغم از دست دادن یکی از فرزندانش در موضع برتر و پیروز قرار داشت؛ همدلی ملی بازسازی شده بود، حضور مردم پشتوانه دفاع از امنیت ملی را به نمایش گذاشته بود، نیروی نظامی ایران دقت و توانمندی خود را به رخ کشیده بود. اما مطابق معمول ماشین تخریب سرمایهها و فرصتهای ملی به کار افتاد! بیتدبیری در برگزاری مراسم در کرمان، فاجعه ساقط کردن هواپیمای مسافربری اوکراینی و در نهایت عملکرد شورای نگهبان در رد گسترده صلاحیتها! با توجه به تخصص ما در تخریب فرصتها میشد وقایع را پیشبینی کرد! متأسفانه یک گام قابل پیشبینی دیگر برای تخریب باقی مانده! دستگاههای معیوب تبلیغاتی ما آنقدر از سرمایه شخصیت سردار سلیمانی در هر زمینهای بهره میگیرند که محبوبیت و جایگاه او را در دلها تخریب کنند. به هر کسی میگویی ظاهراً میداند که افراط در به کارگیری نماد ملی دفاع از امنیت میتواند زدگی و واکنش منفی ایجاد کند، اما همه همین کار را تکرار میکنند! به گذشته نگاه کنید. این بلا بر سر همه نمادهای ارزشمند ملی ما آورده شده است! ما ظاهراً محکوم به تکرار خطا هستیم! از حالا میتوان خطاهای آینده را پیشبینی کرد! مجلسی حتی ضعیفتر از مجلس «هفتم» و دولتی فاجعهبارتر از «دولت احمدینژاد» و… همگی منتظر ما هستند…