312نظریه‌های توطئه در انقلاب ایران 

Facebook
Twitter
LinkedIn
Skype
WhatsApp
Telegram
Print

سعید حجاریان

چنانکه می‌دانیم، انقلاب اسلامی ایران را تاکنون با ابزارهای تحلیلی متعددی بررسی و واکاوی کرده‌اند؛ نگارنده نیز در ‌حد توان نسبت به این واقعه مواردی را به رشته تحریر درآورده است. به‌نظر می‌رسد هر چه از بهمن‌ماه ۱۳۵۷ فاصله گرفته‌ایم، انواع نظریه‌های توطئه حول این رخداد شکل گرفته است؛ نظریه‌هایی که همواره رو به تزاید هستند. شاید، ابتدای امر فقط طرفداران حکومت پهلوی معتقد بودند که کارتر برای به زیر کشیدن شاه طرح‌ریزی کرده است یا بعضاً به فعالیت‌های رادیو بی.‌بی.‌سی و بازیگری انگلستان ارجاع می‌دادند اما اکنون انواع نظریه‌ها از سوی افراد مختلف مطرح می‌شود و این خود مسئله‌ای است درخور تأمل.

آیا انقلاب براساس نقشه‌ای در گوادلوپ طراحی شد؟ آیا همه‌چیز حاصل طراحی ژنرال هایزر بود؟ آیا سناریوی قطبی-نصر کارگر افتاد؟ آیا قذافی و فلسطینی‌ها این انقلاب را برپا کردند؟ آیا سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه وارد عمل شدند؟ همه این موارد موافقانی دارد یا شاید بهتر باشد بگوییم همه این نظریه‌ها خریدار دارند. البته، این امر اختصاص به انقلاب ندارد و هر اتفاقی در ایرانِ امروز با انواع نظریه‌های توطئه عجین است.

پاسخ گفتن به این پرسش که چرا اکنون مردم تا این حد به نظریه‌های توطئه رغبت پیدا کرده‌اند، مهم است. من چند عامل را در این زمینه دخیل می‌دانم:

اول. امروزه، تحت لوای رسانه‌های مجازی هر فرد قادر است با نشر داده‌های نادرست، شایعه‌ای را پخش کند و سریعاً نظریه‌ توطئه‌ای را مستقیم یا غیرمستقیم بپروراند. یعنی، فی‌الواقع دو عنصر «اطلاعات نادرست»[۱] و «اخبار دست‌کاری شده»[۲] در نقطه بهینگی خود قرار گرفته‌ و چنین وضعیتی را پدید آورده‌اند.

دوم. به‌دلیل شرایط کرونایی میل به شبکه‌های مجازی افزایش یافته‌ و غوطه‌وری در این فضا نوعی خودصاحب‌نظرپنداری را پدید آورده است. به‌عنوان مثال در موضوع کرونا مشاهده می‌کنیم که به‌ تعداد پزشکان کشور، متخصص کرونا تربیت شده است که روزانه به‌ دیگران توصیه و تجویز می‌کنند و از دل این تولیدات نظریه‌های توطئه نیز به جامعه منتقل می‌شود؛ البته، وجود چنین تولیداتی در شبکه‌ها و گفتمان رسمی حاکمیت نیز دست‌کم در ماه‌های نخست این بیماری برجسته بود.

سوم. مردم جامعه ایران از بهمن ۵۷ تا امروز به شدت سیاسی شده‌اند. به عبارت دیگر، دولت همه‌چیز را روی پرده سیاست افکنده است و حوزه‌ای نیست که از سیاست تهی باشد؛ متعاقباً مردم نیز بعضاً به‌صورت کم‌عمق سیاسی شده‌اند. کم‌عمقی به این معنا که در ذهن خود طرح‌هایی کلان و شابلون‌هایی عظیم دارند و آن‌ها را بر هر واقعه‌ای منطبق کرده و فوراً نتیجه‌گیری می‌کنند. این سنخ سیاست‌اندیشی و سیاست‌ورزی اساساً فرصت و توان عمق یافتن پیدا نمی‌کند زیرا مبتنی بر تلاش، روش و گردآوری علمی نیست. از آن مهم‌تر، تحت چنین شرایطی کسانی‌که محتوای جدی و اساسی تولید کرده (و یا تولید می‌کنند)، در میان هیاهوی انواع نظریه‌های مغلوط گم می‌شوند و نمی‌توان ایده‌های آن‌ها را در انبار کاه پیدا کرد.

چهارم. درباره انقلاب کتاب‌های خاطرات زیادی منتشر شده است؛ چه به قلم کسانی‌که آن رخداد را درک کرده‌اند و چه در میان آن‌هایی که با نگاهی درجه دوم در قالب رساله و پایان‌نامه به موضوع نگریسته‌اند. در میان این مکتوبات که شاید سر به هزاران مقاله و رساله و کتاب بزند، تغایر و تضاد بسیاری دیده می‌شود و عده‌ای از این حفره‌ها استفاده کرده و نظریه توطئه خود را مطرح می‌کنند. علاوه بر این‌ها انواع آرشیو‌ها به‌تدریج آزاد شده‌اند و درون هر یک از آن‌ها جسته‌و‌گریخته، ‌غلط یا صحیح، نکاتی گفته می‌شود که دست‌مایه این نظریه‌هاست.

پنجم. پیش از انقلاب عاملیت و فاعلیت میان جوان‌ها زیاد بود و آن‌ها به این باور رسیده‌ بودند که خود مرجع و منشاء تغییر و تحول هستند. ولی با گذشت زمان‌، نهاد سیاست و دولت مانع از عاملیت و فاعلیت مردم، به‌ویژه جوانان شده‌ است و بخش عمده‌ای از آن‌ها به عالم ذهنیات تبعید شده‌اند. این ذهنی شدن باعث پدید آمدن نوعی رخوت و تنبلی و بریدگی نسبت به واقعیت‌های جامعه می‌شود و البته، یکی از ریشه‌های نظریه توطئه غلبه رخوت است. از نظرگاه دیگر، می‌توان مسئله رخوت را به زیست جمعی تعمیم داد و از وضعیت استیصال سخن گفت که جامعه از سر استیصال در مقابل نظریه‌های توطئه و بی‌عملی‌هایی که از پی آن می‌آید، کرنش می‌کند.

ششم. زمان‌پریشی از دیگر عوامل سازنده نظریه توطئه است. یعنی، عده‌ای به بضاعت‌های زمان حال می‌نگرند و آن‌ها را به طول تاریخ تعمیم می‌دهند و می‌گویند با این مظروف پر کردن ظرف انقلاب اسلامی ناممکن بوده است. به‌عنوان مثال نگاه به دولت‌‌ها و مجلس‌های اخیر و اشتباهات محاسباتی ساخت قدرت این استنتاج را پدید آورده است که این طیف از نیروهای سیاسی (انقلابی‌ها) و این ظرفیت (بوروکراسی چهل‌و‌سه‌ساله) قادر نیست یک نظام سیاسی را براندازد و حتی اگر چنین بوده باشد، در فردای براندازی توانایی ایفای نقش‌های ایجابی را ندارد.

هفتم. در حال حاضر بعضی از گروه‌های اپوزیسیون به کشورهای غیر وابسته شده‌اند و این وابستگی بروز پیدا نمی‌کند مگر در مواقع درز اطلاعات. این وضعیت توطئه‌اندیشی را تا بالاترین سطوح دامن می‌زند تا حدی‌که گمان می‌شود در سال ۱۳۵۷ نیز لابد وابستگی وجود داشته است و انقلابیون تحت‌الحمایه کشورها یا سازمان‌هایی بوده‌اند. مثلاً یکی از اعضای ساواک گفت، این سازمان سالیانه ۶هزار دلار به آیت‌الله خمینی کمک کرده است؛ حال آنکه وجوهات دریافتی امام خمینی از مقلدان‌اش، بسیار بیشتر از رقم ادعایی بوده است.

حال باید پرسید راه برون‌رفت از سیطره نظریه‌های توطئه چیست؟ به‌گمان من خروج از این وضعیت طی سه گام رخ می‌دهد.

الف. دروازه‌بانی خبر. در این گام اخبار و اطلاعات دقیقاً ردیابی و ریشه‌یابی می‌شوند. به این معنا که اولاً منشاء آن‌ها مشخص می‌شود و ثانیاً به‌لحاظ صدق و کذب ارزیابی صورت می‌گیرد. چنانکه رسانه‌های حرفه‌ای و تراز اول جهان از الگوهای تصدیق دو یا چند مرحله‌ای خبر بهره برده تا نتیجتاً با حداقل تکذیبیه‌ها و اخبار ناصحیح مواجه شوند.

ب. تحلیل خبر. توطئه‌اندیشان عموماً در پس ذهن خود نظریه‌ای دارند و بر آن اساس به‌دنبال گردآوردی اخبار و اطلاعاتی می‌روند که مؤید آن باشد و حتی، بعضاً به تاریخ ارجاع می‌دهند. حال آنکه ذهن کنش‌گر به‌منظور پیش‌گیری از تورش[۳] باید خالی از پیش‌داوری باشد. بنابراین، ابتدا باید اخبار و اطلاعات دقیق استخراج کرد (دروازه‌بانی) و سپس، به تحلیل پرداخت؛ گویی اساساً نسبت به موضوع خالی از ذهن هستیم.

پ. نقد و افشاء. در این سطح باید برپایه اطلاعات دقیق و خدشه‌ناپذیر، تولیدات دستگاه‌های توطئه‌اندیش را بر آفتاب افکند. شاید، پیش‌قراول این امر –به زبان طنز- آقای ایرج پزشک‌زاد در کتاب دایی‌جان ناپلئون بود که نشان داد چگونه یک ذهن توطئه‌اندیش ابتدایی‌ترین وقایع را -حتی در درون منزل- به بیگانه نسبت می‌دهد. البته، امروز بر پایه ابزارهای مدرن و مبتنی بر روش‌های مقایسه‌ای می‌توان کیفیت و صراحت نقد را بالاتر برد تا جایی‌که اساساً توطئه‌اندیشی رو به اضمحلال رود. چنانکه در بسیاری موارد مشاهده می‌کنیم اذهان و زبان‌های توطئه‌اندیش از وضعیت تهاجمی به وضعیت تدافعی گذر کرده‌اند.

 

پی‌نوشت

[۱] misinformation

[۲] disinformation

[۳] bias

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *