312برابری و جانبداری – بخش پنجم 

Facebook
Twitter
LinkedIn
Skype
WhatsApp
Telegram
Print

جواد حیدری  | استاد دانشگاه و پژوهشگر فلسفه سیاسی

نیگل می‌گوید ما از دو چشم‌انداز به عالم و آدم نگاه می‌کنیم: چشم‌انداز عینی و چشم‌انداز ذهنی. به نظر او، چشم‌انداز عینی حاصل «عمل انتزاع» آدمی‌ست. «انتزاع» یعنی «جداکردن». در این عمل انتزاع آدمی از یک سرطیف که خودش است منتزع [بخوانید جدا] می‌شود، و ادامه‌ی این مسیر از خانواده، از دوستان، از ملیت، از بشریت خود را منتزع می‌کند و به «نگریستن از ناکجا» می‌رسد. مثلاً ما در علوم طبیعی به عینیتی می‌رسیم که از انسانیت‌مان هم منتزع و جدا می‌شویم. اما در اخلاق فقط از «کیستی‌»مان منتزع و جدا می‌شویم. بر همین اساس، انتزاع به آدمی این قابلیت را می‌دهد که موضع غیرشخصی اتخاذ کند. اما، از چشم‌انداز دیگری هم به عالم نگاه می‌کنیم: چشم‌انداز شخصی. در این چشم‌انداز تعلق پیدا می‌کنیم، میل داریم، و دارای تعهدات شخصی هستیم. در یک کلام «از این‌جا» نگاه می‌کنیم. به عبارت دیگر، محتوای این چشم‌انداز را تعلقات، امیال، تعهدات، دلبستگی‌های ما می‌سازند. این چشم‌انداز با قوت در درون ما فعال است.
چشم‌انداز غیرشخصی نقش مهمی در ارزیابی نهادهای سیاسی ایفا می‌کند. اخلاق و نظریه‌ی سیاسی کار خود را از نظرگاه غیرشخصی شروع می‌کنند. در این نظرگاه غیرشخصی، ما داده‌های بدست آمده از امیال، منافع، طرح و برنامه‌ها، تعلقات، وفاداری‌ها و طرح‌های زندگی فردی را (که از نظرگاه شخصی بدست می‌آیند) مورد توجه قرار می‌دهیم. حاصل این توجه آن است که از چشم‌انداز غیرشخصی پاره‌ای از امور دارای ارزش غیرشخصی‌اند، یعنی فقط برای گروه یا افراد خاصی اهمیت ندارد، بلکه این امور مهم‌اند مطلقاً. پس امور از دو منظر اهمیت دارند. از منظر شخصی (من در محوریت قرار دارد) و از منظر غیرشخصی (بی‌مرکز است) و بر همین مبنا ما هم دو نوع ارزش داریم: ارزش شخصی و ارزش غیرشخصی. و این ارزش‌ها در طی چهار مرحله‌ای وارد ساخت نظریه‌ی سیاسی می‌شود.

مرحله‌ی اول: زندگی هرکسی اهمیت دارد و زندگی هیچ‌کسی مهم‌تر از زندگی هیچ‌کس دیگری نیست. این حکم از منظر غیرشخصی صادر می‌شود. هریک از ما انسان‌ها برای خودمان اهمیت بسیار بیشتری از دیگران داریم. این حکم از منظر شخصی صادر می‌شود. اما ما انسان‌ها به‌رغم اهمیتی که برای خودمان داریم و با وجود این که منافع‌مان باهم تعارض دارند، از منظر غیرشخصی اهمیت برابری داریم و هیچ‌کس مهم‌تر از دیگری نیست.
مرحله‌ی دوم: اهمیت برابر تمام انسان‌ها ما را به بی‌طرفی می‌رساند. به تعبیر دیگر، وقتی انسان‌ها اهمیت برابر داشته باشند ما لاجرم میان آن‌ها بی‌طرف خواهیم بود. شکل درست بی‌طرفی میان انسان‌ها این است که اهمیت خاص و ویژه‌ای به اصلاح و بهبودی زندگی کسانی بدهیم که به مراتب در وضع و حال بدی به‌سر می‌برند، نه این که اوضاع و احوال کسانی را بهتر کنیم که به‌مراتب در وضع بهتری قرار دارند. لذا فوری و فوتی بودن نیازهای محروم‌ترین اقشار جامعه از منظر بی‌طرفی اهمیت اساسی دارد. پس از منظر غیرشخصی و بی‌طرفانه نیازهای فوری و فوتی و درد و رنج و محرومیت پایین‌ترین اقشار جامعه اهمیت حیاتی دارد. این حکم از همذات‌پنداری با تک‌تک انسان‌ها بدست می‌آید نه با جمع شادکامی و تلخ‌کامی انسان‌ها.
مرحله‌ی سوم: به‌‌رغم این که از منظر غیرشخصی به جهان نگاه می‌کنیم، اما تعلقات، وابستگی‌ها، امیال، منافع شخصی ما به‌قوت خود باقی می‌مانند، یعنی منظر شخصی ما از بین نمی‌رود. انگیزه‌های شخصی از نفع شخصی و فردی تا همبستگی و منافع ملی امتداد می‌یابد. اینجاست که منظر شخصی و غیرشخصی تعارض پیدا می‌کنند و تلفیق این دو منظر اهمیت اساسی پیدا می‌کند. راه‌های تلفیق یا راه‌های رفع تعارض میان این دو منظر یکی از وظایف مهم نظریه‌ی سیاسی در طول حیات بشری بوده است. مثلاً سنت فایده‌جویی کلاسیک می‌گوید در صورت تعارض میان این دو منظر، باید ارزش‌های برآمده از منظر غیرشخصی حاکم شود و تا آن‌جا که ممکن است باید بکوشیم ابزارهایی برای تحقق ارزش‌های بی‌طرفانه‌ای باشیم که از منظر غیرشخصی پدیدار می‌شوند. اما به‌ عقیده‌ی نیگل، ما باید به دنبال راه‌حلی باشیم که بر اساس آن، چشم‌انداز شخصی را باید مستقیماً در توجیه هر نظام سیاسی مورد لحاظ قرار دهد.
مرحله‌ی چهارم: نهادهای سیاسی را می‌توان تاحدی پاسخ به مطالبه‌ی اخلاقی تلقی کرد: یعنی نیاز مبرم به ایجاد زمینه‌ای که در آن برای هر‌یک از ما سپری کردن یک زندگی آبرومندانه و یکپارچه ممکن شود. هم نهادهای سیاسی رفتار ما را تغییر می‌دهند و هم ما با تغییر و تحول خود نهادهای سیاسی را دگرگون می‌کنیم. پس کمال مطلوب مجموعه‌ای از نهادها هستند که اشخاص درون آن‌ها بتوانند زندگی جمعی‌ای سپری کنند که هم الزامات بی‌طرفی ناشی از چشم‌انداز غیرشخصی را برآورده کنند و هم معقول باشد که از افراد دارای انگیزه‌های شخصی قوی بخواهند چنین زندگی‌ای را سپری کنند.
در جهان بی‌نهایت نابرابری که ما در آن زندگی می‌کنیم، چشم‌انداز غیرشخصی برای کسانی که در پایین هرم اجتماعی زندگی می‌کنند اهمیت چشم‌گیری دارد. این نگرش که واقعا از دید این جهان مهم تلقی نمی‌شوند حال و روز آن‌ها را وخیم‌تر می‌کند. رنج بردن از فجایع اجتناب‌ناپذیر زندگی به‌اندازه‌ی کافی بد است، اما رنج‌بردن به این خاطر که دیگران برای زندگی او ارزش واقعی قائل نمی‌شوند از آن هم بدتر است.
حال این سئوال مطرح می‌شود که چرا ما باید به منظر غیرشخصی اهمیت بدهیم؟ آیا واقعاً هرکسی تا این اندازه از منظر فارغدلانه اهمیت دارد؟ نیگل به این مسأله در فصل ۸ و ۱۱ کتاب نگریستن از ناکجا پاسخ داده است. آن‌جا استدلال کرده است سرکوب تمام‌عیار چشم‌انداز غیرشخصی نفی تمام و کمال انسانیت‌مان است. لذا همه‌ ما ادله‌ای منتج از چشم‌انداز غیرشخصی در اختیار داریم تا این جهان را به شیوه‌ای سروسامان دهیم که با مطالبات بی‌طرفی سازگاری بهتری داشته باشد.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *