312تحصیل عشق و رندی 

Facebook
Twitter
LinkedIn
Skype
WhatsApp
Telegram
Print
  • علی عطاءپور

صد جوی آب بسته‌ام از دیده برکنار / بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت
خونم بریخت وز غم عشقم خلاص داد / منّت‌پذیر غمزه خنجر گذارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک / باور مکن که دست ز دامن بدارمت (حافظ)

کتاب گرانبار «شاه در شطرنج رندان» مجموعه مقالات متفرّقی از متفکّر گران‌سنگ ایران معاصر، سعید حجّاریان -از خرّمی‌ها نمودی وز روشنی‌ها نمادی- توسط انتشارات روشنی‌جوی و خردپوی نگاه معاصر، به زیور طبع آراسته گشته است.

طراوت‌بخش تجمیع آن اوراق پراکنده که به اذعان مؤلف، گردآوری آن نوشتار بین‌الدّفعتین را برای تسهیل دسترسی خوانندگان منظور داشته است، مرهون صرافت ذهن و لطافت طبع دکتر مصطفی ملکیان بوده است. قبای مه شکافیدن ز نور مصطفی باشد…

کتاب حاضر، گواه‌نامه‌ای کثیرالقول با تنوّعات موضوعی ذیل طرحواره‌ای واحد، از فراز و فرود سیر اندیشگی و کنش‌های اصلاحی نویسنده در روزگار جولان اصلاحات است. در روزگاری که اقمار ائتلافی زیر چتر اصلاحات، چشم به پاتروناژ (عطایا و مزایا) فردی و گروهی دوخته بودند، حجّاریان در حلقه فکری استراتژیست‌های اصلاحات، در حکم نقطه پرگار وجود تلقی می‌شد. چه آنکه شخصاً نصیبی و بهره‌ای بیش از آن نداشت که خود در مقاله ابوعمّار به نقل از نزار قبّانی می‌آورد، الّا طریق واحد تمرُ من فوه بندقیه! (ص ۶۲۷)

و:

نکهت جانبخش دارد خاک کوی دلبران
عارفان آنجا مشام عقل مشکین کرده‌اند (حافظ)

وی گرچه بر اثر محو دلالت‌ها و قرائت‌های مندرس اصلاح‌طلبی، دیگر حیاتی برای آن تجسّم قائل نیست، لکن علی‌رغم به حاشیه رفتن اصلاحات، علل موجده و زمینه تکوینی آن را کماکان پابرجا می‌داند.

او همچنان با تأکید بر تلفیق رویکرد اپیستمولوژیک با رویکرد انتولوژیک و متدولوژیک، راهی فراروی اندیشه‌ورزان و کنش‌گران در فضای کنونی کشور می‌بیند و از امتزاج معرفت‌شناسی با جامعه‌شناسی، به وجوه متعدد دستاوردهای اصلاحی، خوشبین است و ضمن نقد درون گفتمانی، کماکان به تأثیر روشنفکرانی که موقعیت‌شناسی و مردم‌شناسی و زمان‌شناسی را توشه راه خود گرفته‌اند و محدود و محصور به باورداشت‌های متروک و مطرود آزمون‌های ناموفّق نمانده‌اند، قائل است. چنانکه پیکان این انتقاد بایسته را در مقاله «روشنفکری دینی در بوته آزمایش»، با اشاره‌ای نشان می‌دهد: «این قطع رابطه تئوری و عمل، باعث شده است که نه دین‌شان با دین مردم ارتباط داشته باشد و نه روشنفکری‌شان به کار مردم بیاید. در غرب روشنفکران عمدتاً نقش پیشتاز داشته و توانسته‌اند جوامع خود را تکان دهند. مثل امیل زولا که به عنوان یک روشنفکر، وکیل یک افسر یهودی متّهم به جاسوسی شد و از آن طریق جامعه را متوجّه حقّانیت جریان روشنفکری کرد اما در جامعه ما رابطه بین نظر و عمل گسسته شده و جریان روشنفکری نتوانسته است خود را رد حوزه‌های مختلف زیست‌بوم بازتاب دهد. به همین دلیل ابتر مانده است…» (ص ۲۶۸) در مقاله «یار ما این دارد و آن نیز هم»، ذیل شریعتی انتلکتوئل بود یا ایتنلجنسیا؟ خردورزی و نقّادی را به‌عنوان دو مؤلفه اصلی روشنفکری بر شمرده و معتقد است ضمن نقد وضع موجود، به لوازم آن نیز ملتزم است. نحن ابناء الدلیل و نمیل حیث نمیل. به نتایج برهان و عقلانیت هرچه باشد پایبند است. (ص ۵۹۶) در آثار شریعتی، ترجیح مبارزه فرهنگی مشهود است. و در رمی جمرات، مبارزه با تزویر را نیّت می‌کند. (ص ۵۹۹) ردیابی چنان خصائصی در رویکرد رفتاری حجّاریان ، امر دشواری نیست. پیداست نوعی تأثیرپذیری ارزشی در پس این اذعان اندیشگی، موّاج است. و ایشان خود با چنین انگیزه‌هایی دمخورند. «طرفداران اولوسیون می‌گفتند: «تغییر ناگهانی جامعه، به جامعه فشار می‌آورد. و سبب درهم شکستن و نابودی جامعه می‌شود. باید قبلاً جامعه را آماده تغییر کرد و این کار زمان لازم دارد. اولوسیون یک تحقیق علمی مستند به طبیعت است..» (ص ۵۹۸) از سویی هم مشی حسرت‌زدگی نسبت به ماقبل را بر نمی‌تابد و به آینده‌ای روشن می‌اندیشد. مارشال برمن می‌گوید: «افراد نوستالژیک، بنیادگراترند. اما آنها که امید به آینده دارند، بیشتر دموکرات هستند. نوستالژی بیشتر تراژیک و حسرت‌آلود است». (ص ۵۹۹) از زاویه‌ای دیگر، این مقاله، پرتویی بر مابه‌الاختلاف کاتولیسیزم و پروتستانتیزم می‌افکند. (ص ۶۰۳). تداعی آموزه‌های پروتستانتیزم را در خط مشی اصلاحی ایشان می‌توان سراغ گرفت.

حجّاریان؛ از پس سال‌ها هماوردی با گونه‌های مختلف سیاسی در سپهر سیاست‌ورزی عمومی، با اتخاذ مشی علوی طبیب دوار بطبه، با موانع و مضایق مسیر، قرابت ادراکی دارد. معکوس اعتقاد عده‌ای که خویش را مربّی خواص بر می‌شمردند و دو دهه بعد از پس خرمن خرمن آفات و بلیات غفلت از سپهر عمومی، با صراحت بر آن نقیصه‌پنداری خود مقر شدند؛ وی، در تلاش مدام بوده است تا گره بر آب نزند! و می‌کوشد رهیافتی عینی و ملموس، پیش نهد.

جامعه در حال گذار از سنّت به مدرنیته پر از تناقض است. پیوندهای سنتی گسسته شده‌اند و پیوند‌های مدرن هم هنوز به‌وجود نیامده‌اند. نهادهای سنتی از بین رفته و نمونه‌های جدید هم جایگزین نشده است. این دوره، دوره ابزورد است. و یکی از بدیهی‌ترین موضوعات، اکلکتیزم است؛ یعنی گل چینی. البته من اصطلاح کولاژ و مونتاژ و هیبریداسیون را بیشتر می‌پسندم. یعنی تلفیق قطعات مختلف. در دوران گذار، اکلکتیزم ضرورت دارد و گریزی از آن نیست. شایگان هم در کتابش به‌خوبی نمایان‌گر این وضعیت است؛ زیر آسمان‌های جهان. یعنی موزائیکی از آسمان‌ها. یعنی یک آسمان بالای سر ما نیست». (صص ۶۰۷ و ۶۰۸)

سعید حجّاریان ضمن نقد درون گفتمانی اردوگاه تحول‌خواهان، و نیز شناساندن میدان عمل اجتماع و فراخور مردمی و موقعیتی کنونی، در بعد دیگر، به آیینه‌گردانی از کاستی‌های عمیق گفتمان سیاسی رقیب هم می‌پردازد. وی با یادکردی از نقل ادموند برک که می‌گوید: «سنّت، انباشت خرد است» حامل این تذکر است که از انبوه تجارب گردآمده سالیان، بایست به احسن وجه بهره برد. گرنه، در دام آسیب‌های تاریخی گرفتار خواهیم ماند.

جهان، جهان تزاحم و تکثر است…اما خصلت قدرت این است که میل به تمرکز و تراکم دارد… و نفی هویت و تشخّص تو را در پی دارد. که تنها یک نطق وجود داشته باشد…در واقع قدرت خصلت تسطیح‌کنندگی دارد. همه چیز را صاف می‌کند و تفاوت‌های گفتمانی را منکر می‌شود…در واقع به قول قدمای ما، نوعی استسباع ایجاد می‌شود. نوعی درنده زده شدن به وجود می آید. که با واداشتن به سکوت در پی نفی هویت و شی‌وارگی انسان است… (ص ۴۶۸) قدرت مسلط و قاهره، فرهنگ‌زدایی می‌کند. از اولین کارهای قدرت قاهره، به زبان و فرهنگ تجاوز و تعدّی می‌کند. و فرهنگ مغلوب حذف می‌شود. (ص ۴۷۰) دیگر آنکه عنصر نقد، از میان می‌رود و حذف می‌شود. و به نظر من، عنصر نقد، ذروه و قله آزادی بیان است. آزادی بیان در متکامل‌ترین وجه، به آزادی نقد می‌رسد. اگر آزادی نقد را از دست بدهیم، عوارض زیان‌باری گریبان جامعه و هم حکومت را خواهد گرفت. وقتی آتنی‌ها سقراط را محاکمه می‌کردند، گفتند: چون تو با طرح مسائلی در جامعه میان ساختارها و نهادها و عقائد ثابت، تشکیک می‌کنی ، باید از آتن اخراج شوی. زیرا تو آزادی بیان را به مرحله نقد رسانده‌ای. آن هم نقد عقائد ثابت. از این رو تو را تبعید می کنیم. سقراط رأی محاکمه را پذیرفت اما در جواب گفت: من هم شما آتنی‌ها را محکوم می‌کنم که در آتن بمانید!» (ص ۴۷۳) ایشان با یادآور شدن نوع نگرش چنینی، در فرازی از تاریخ سیاسی قاجار می‌نویسد: «یکی از مهمترین اشکال فساد سیاسی، پیدایش نظام ارادت‌سالاری‌ست! یک نظام موّفق، متّکی بر شایسته‌سالاری و لیاقت‌سالاری است. وگرنه مثل ناصرالدین شاه، لشکری از عزیزالسلطان‌ها و مقرّب‌الخاقان‌ها اگر تشکیل شد، طبیعی‌ست چنان نظام ارادت‌سالاری در همان یورش نخستین فرو می‌پاشد. با اینکه عباس میرزا آدم مقتدر و معتدلی بود، و در بین شاهزادگان قاجار، از شاهزادگان باکفایت بود، ولی در برابر ارتش روس، که انتظام‌یافته و باقی‌مانده دوران پطرکبیر و کاترین بودند، در همان اولین یورش از هم پاشید و ما قراردادهای ترکمانچای و گلستان را امضاء کردیم!» (صص ۴۷۷ و ۴۸۸) یکی دیگر از اشکال و ابعاد فساد سیاسی را ایشان جامی‌پروری و مباشرپروری بر می‌شمارند. بده‌بستانی میان کادر حکومتی و کادر سیاسی با پاره‌ای مجامع صنفی ایجاد می‌شود. در قدیم میان برخی از رعایا و برخی از سَلف‌خر‌ها این اتفاق می‌افتاد. سلف‌خر کسی بود که پولی داشت و می‌توانست با آن پول، پیشاپیش محصولات کشاورزی را بخرد. هر سلف‌خر تعدادی مباشر و رعیت در هر روستایی داشت. نوعی رابطه میان حامی با تحت‌الحمایه شکل گرفته بود. مدرنیزه شده‌ی آن رابطه، نظام حامی‌پروری است. یک نفر برای جمعیتی کار راه‌اندازی می‌کند و مردم در ازای آن برایش کار سیاسی می‌کنند…در این رابطه منابع کمیاب اقتصادی و منابع کمیاب سیاسی به‌طور غیررسمی مبادله می‌شوند». (ص ۴۷۹) دکتر حجّاریان در اظهاری چنین نمود‌آفرینی می‌کنند که با تعیین هدف، وظیفه معیّن است. در امور توسلی و معاملات به معنی‌الاعم، اساسا ما تابع نتایج هستیم. و اگر تکلیفی حادث شود، حتما در جوف خود، بخشی از نتیجه را حمل می‌کند. (ص ۶۱۲) یعنی نتیجه است که تکلیف را معیّن می‌کند. و بر خلاف ماکیاولی، استفاده از هر نوع وسیله‌ای که زودتر وافی به مقصد باشد، یعنی اقصر فاصله برای رسیدن به هدف؛ خواه از گنداب بگذرد خواه از گلستان؛ را رد می‌کند و به راه شرافتمندانه‌ای باور دارد که مستلزم هدف‌گذاری و تبیین نتیجه است.

ایشان در مقاله دیگری از کتاب، با عنوان «بازرگان؛ مشروطه‌خواه تمام‌عیار» به نکته ظریفی اشارت می‌دهند: «باید به رشته تحصیلی بازرگان نیز توجه کنیم. او ترمودینامیک خوانده است. می‌دانیم که در علم ترمودینامیک، با تحولات دفعی و ناگهانی سروکار نداریم. بلکه مورد مطالعه ما تحولات تدریجی است. فرضا از دست رفتن حرارت یا تبدیل جرم به انرژی به صورت آرام و تدریجی انجام می‌شود. یا اگر به اصل آنتروپی توجه کنید در هردو حالت میکروارگانیزم و ماکروارگانیزم، تحولات تدریجی است. می‌دانیم که بعدها هم مهندس در نوشته‌های تحقیقی‌اش بارها کوشید تا از این تعاریف سود ببرد. بدین ترتیب دیدگاه بازرگان در مورد تحولات اجتماعی نیز چنین گرایشی یافت. و به تحولات بطئی و آرام اعتقاد پیدا کرد…باید بگویم که مرحوم بازرگان گرچه آراء پوپر را ندیده و ملاحظه نکرده بود اما در نحوه تفکر متدولوژیک همانند او می اندیشید. در این شیوه، مهندسی اجتماعی را نباید به یک‌باره انجام داد. چرا که اگر اشتباهی رخ دهد، فرصت جبران نخواهد بود. اما اگر آرام آرام پیش رویم، اگر خطایی هم سر زند، امکان جبران وجود خواهد داشت…» (صص ۵۹۰ و ۵۹۱)

***

در نهایت؛ کتاب «شاه در شطرنج رندان»، با توزیع آراء و احیاء اندیشه‌ورزی‌های عالمانه این متفکر دیده‌ور‌، پتانسیل گره‌گشایی از معضلات فردای کنشگران ایران را با خود دارد. و این مجموعه، بیانگر و بازتاب شخصیت فکری مجاهدی‌ست که برای اصلاح‌گری از راحت و آرام خود صرف نظر کرد و در سنگلاخ بادیه‌ها، تاب آورد تا خدمت شایانی به میهن‌اش ارائه کرده باشد.

باغ فردوس میارای که ما رندان را
سر آن نیست که در دامن حور آویزیم
تو پس پرده و ما خون جگر می‌ریزیم
وه که گر پرده برافتد که چه شورانگیزیم (سعدی)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *