312پروژه بن‌ سلمان 

Facebook
Twitter
LinkedIn
Skype
WhatsApp
Telegram
Print
  • نویسنده: راضیه بشیر

در سمینار اخیر سرمایه‌گذاری جهانی در ریاض ، ولیعهد عربستان‌ سعودی، محمد بن سلمان، طرح‌های خود را برای ساخت یک کلان‌شهر بزرگ، نئوم (NEOM)، در ساحل شمال غربی عربستان‌ سعودی طی ۱۰ سال آینده اعلام کرد. به‌منظور افزایش اعتماد سرمایه‌گذاران به پادشاهی سعودی، بن سلمان مجدداً به جهان اطمینان داد که، سعودی‌ها می‌خواهند «به اسلام میانه‌رو که پیش از سال ۱۹۷۹ در عربستان وجود داشت، بازگردند». این تعهد، هم واجد نوعی وعده است و هم نوعی تهدید؛ ولیعهد وعده داد سریعاً به ایده‌های افراط‌گرایانه پایان بخشد و عربستان‌ سعودی اهل مدارا را پایه‌گذاری کند. در حالیکه ایران و انقلاب ۱۹۷۹ [۱۳۵۷] این کشور را به سبب تحریک عربستان سعودی به روی آوری به افراط‌گرایی مذهبیِ دولتی، به باد انتقاد گرفت.

این اظهارنظر دو سویه به ما درباره اهداف محمد بن سلمان و نیز نحوه دستیابی وی به این اهداف چیزهای زیادی می‌گوید. درست مشابه سرکوب چند وقت گذشته -که شامل دستگیری برخی از ثروتمندترین و قدرتمندترین افراد کشور به نام مبارزه با فساد شد-  بیان آزادیخواهانه ولیعهد، انگیزه‌های شومی را پنهان می‌کند.

انتقاد از مذهب افراطی برای افراد در همه رده‌های سیاسی در غرب مثبت به نظر می‌رسد. چرا که نویدبخش آزادی سیاسی و برانگیختن زبان «جنگ علیه تروریسم» است. اما، نیمه دوم سخنان محمد بن سلمان -یعنی تصمیم او مبنی بر ممتاز کردن انقلاب ۱۹۷۹ ایرانیان به‌عنوان نقطه عطف در سیاست عربستان- است که دلالت‌های مخاطره آمیزی برای منطقه به همراه دارد. بیان او نشان‌‌دهنده طرح‌های وی برای تشدید درگیری با ایران و گروه‌های نیابتی آن به‌عنوان راهی برای جلب پشتیبانی جهانی پس از شکست در جلب حمایت داخلی است (در واقع، عربستان‌سعودی اخیراً یک هشدار خصمانه علیه ایران صادر کرد و رقیب خود را به «اقدام جنگی» متهم کرد). ترامپ، رهبر جهان به‌اصطلاح آزاد، از سرکوب داخلی رژیم سعودی حمایت کرده است، تشدید مبارزه با ایران و تهدید جنگ علیه لبنان تنها به بن‌سلمان جسارت بخشیده‌ است.

حتی با وجود اینکه دولت‌های غربی و تولیدات رسانه‌ای بن‌سلمان را مدح می‌کنند، ولیعهد جوان به‌عنوان حاکمی نالایق و فاسد شناخته می‌شود که در پس لفّاظی لیبرالیسم، رواداری و مبارزه با فساد پنهان شده است. این دیدگاه میان اعضای حکومت سلطنتی، نخبگان اقتصادی و جمعیت بزرگی به اشتراک درآمده است که، بن سلمان را فردی می‌داند که وضعیت را به‌خاطر سودجویی گسترده و تعظیم سیاسی شخصی آشفته کرده‌است.

اکنون که بن‌سلمان بسیاری از نخبگان اقتصادی عربستان را کنار گذاشته‌ است، سودجویی شخصی بخش عظیمی از پروژه نئوم را تشکیل می‌دهد. پروژه نئوم تلاشی برای ایجاد جریان‌ درآمدهای جدید است که در وهله نخست به نفع بن‌سلمان خواهد بود. اما اعلام نئوم و گرایش ادعایی به مدارای مذهبی نیز واجد طنزی نادیده است؛ طرح ولیعهد برای عربستان اهل مدارا، مبتنی بر تمایلات متعصبانه فرقه‌ای است که با ایران (و اسلام شیعی) به‌عنوان مقصر همه چیزهای شریرانه در این کشور برخورد می‌کند. به‌خاطر داشته باشید ۱۰ تا ۱۵ درصد از مردم سعودی شیعه هستند.

سرمایه‌گذاران بالقوه این تعریض را نادیده گرفتند. زیرا بر سودهای احتمالی‌ای تمرکز کرده‌اند که قرار است از جوّ دوستانه فعلی برای سرمایه‌گذاری خارجی ناشی شود. اما تولیدات جریان اصلی رسانه نیز وضعیت را بدتر کرد؛ در عوض رسانه‌ها به شدت از نئوم حمایت و از انتقاد ولیعهد از افراط‌گرایی مذهبی -درست پس از پایان برنامه‌ریزی‌ شده ممنوعیت رانندگی زنان در ژوئن ۲۰۱۸- به‌عنوان نشانه‌ای از تعهد جدی او به اصلاحات لیبرال تمجید کردند.

با این حال، این تفسیر، سرکوب خشونت‌‌آمیز و واقعی رژیم سعودی علیه همه منتقدان آن از جمله علمای مذهبی، روشنفکران سکولار، فعالان شیعه، نویسندگان، بوروکرات‌ها و خود تشکیلات مذهبی را نادیده می‌گیرد. اگر چه سرکوب مخالفان مدتی است که در دستور کار است، اما صرفاً زمانی به تیتر یک اخبار جهان بدل شد که دستگیری‌‌های سطح بالا رخ داد.

در پس لفّاظی عوام‌گرایانه‌ای که کمپین ادعایی حذف فساد را در بوق و کرنا کرده است، این دستگیری‌ها در واقع به هدف ساکت کردن و قدرت‌زدایی، اگر نگوییم به هدف پاکسازی کامل بوروکرات‌ها و اعضای خانواده حاکمی است که، قدرت اقتصادی و سیاسی دارند و هنوز با جریان قدرت‌یابی سلمان همراه نشده‌اند. این دستگیری‌ها به دو طریق به نفع بن‌سلمان است. از لحاظ سیاسی، بازداشت‌ها موازنه قدرت را در رژیم عربستان درهم شکست زیرا معدودی از رقبا را با او تنها گذاشتند. از لحاظ مالی، بازداشت‌ها ادعای مالکیت بر دارایی‌های رقبای او را سهل‌تر کرد که این بخشی از تلاشی دو ساله برای تحکیم قدرت اقتصادی او است.

بن سلمان قادر بوده ‌است، همه این کارها را با تکیه‌ بر یک تاکتیک قابل اتکا برای رهبران سعودی انجام دهد: پنهان کردن سیاست‌ها در پس لفاظیِ ظاهراً مثبت و آمریکاپسند. تحریف گذشته و حال، جایگاهی کانونی در قدرت سعودی دارد که اغلب از چارچوب‌های عامه‌پسند جهانی مانند جنگ علیه تروریسم، مذهب میانه‌رو و ضدفساد برای سرکوب مخالفان سیاسی استفاده می‌کند. به همین ترتیب، ایجاد فرقه‌گرایی و شعارهای ضد ایرانی برای انجام چنان کاری، ستون فقرات قدرت سعودی بوده‌ است. این تاکتیک‌ها در ادعای بن سلمان مبنی بر اینکه تا زمان انقلاب ۱۹۷۹ ایران، عربستان یک کشور اسلامی میانه‌رو بوده‌ است، آشکار هستند. جدول زمانی او دست کم یک دهه خاموش است. تشکیل دولت عربستان براساس قرائتی متعصبانه و ضدشیعی از اسلام صورت گرفته است اما، این شاه فیصل (۱۹۶۴-۱۹۷۵) بود که حکومت محافظه‌کار مذهبی را -که اکنون با آن آشنا هستیم- تحکیم کرد. این عمل پاسخی به انقلاب ایران نبود، بلکه پاسخی به تحرکات مترقی داخلی بود که پادشاهی عربستان را در کنار منافع امپراطوری آمریکا در دهه ۱۹۶۰ تهدید کرده بود. با حمایت آمریکا، رژیم فیصل این تحرکات را سرکوب و حیات سیاسی سکولار را در کشور ممنوع کرد.با حذف همه منتقدان سکولار، مبارزه مردمی و کنش ضدرژیم به‌طور فزاینده‌ای ماهیت مذهبی پیدا کرد. پس از تحریم نفت خام در ۱۹۷۳، اسلام‌گرایان به دلیل بی‌عدالتی مالی و تقویت اتحاد میان سعودی و امریکا نسبت به رژیم موضعی انتقادی‌تر پیدا کردند.

نارضایتی منتقدان اسلامگرا در نوامبر ۱۹۷۹ زمانی به اوج خود رسید؛ زمانیکه ۱۰۰ اسلامگرای وهابیِ غیر دولتی، کنترل مسجد بزرگ مکه را به‌طور مسلحانه به دست گرفتند. عملیاتی که هدف آن جلب توجه نسبت به روش‌هایی بود که رژیم فاسد سعودی از دین و خشونت برای تداوم حاکمیت استبدادی‌اش استفاده کرده بود. همین شرایط، اعتراضات مدنی صلح‌آمیزی را شعله‌ور کرد که، در همان ماه در قطیف -استان شرقیِ نفتخیز- به قیام ضد رژیم منجر شد. تحت سکوت کامل رسانه‌ای و با کمک نیروهای نظامی خارجی، رژیم هر دوی جنبش‌ها را که علیه استبداد و سیاست خارجی طرفدار آمریکا مبارزه می‌کردند، سرکوب کرد و نیز ایران و تشیع افراطی را مورد سرزنش قرار داد.

بن سلمان از پیشینیان خود این نکته را به ارث برده است که، این جنگ را به‌عنوان جنگی میان مدرنیته و محافظه‌کاری جا بزند تا انتقادات سیاسی اپوزیسیون خود را تحت‌الشعاع قرار دهد.

با این حال، در هیچ کجا این الگوی سرکوب منتقدین داخلی بیشتر از مورد صلح‌آمیز «صحوه» یا جنبش بیداری اسلامی آشکار نگردید. جنبش صحوه -که در مخالفت با استبداد و مذهب دولتی به‌منصه ظهور رسید- در پی جنگ خلیج (۱۹۹۱) محبوبیت بی‌سابقه‌ای کسب کرد. این جنبش طولانی‌ترین و جدی‌ترین تهدید را برای تداوم قدرت آل سعود به وجود آورد. از آن زمان، هر کدام از دولت‌های سعودی اقدامات مختلفی را از قبیل فشار و تطمیع تا بازداشت و ارعاب جهت محدود کردن علیه آن‌ها انجام داده است.

در ماه‌های اخیر، رژیم بن سلمان بسیاری از رهبران و پیاده نظام آن جنبش را به‌نحوی مشابه به نام پایان دادن به افراط‌‌گرایی زندانی کرده‌ است. در حالیکه بازداشت‌شدگان در واقع، مخالفان استبداد دولتی، جنگ‌سالاری، فساد، سوء مدیریت اقتصادی و بی‌توجهی کامل به حقوق مدنی، انسانی و سیاسی در عربستان‌ سعودی هستند. بن سلمان از پیشینیان خود این نکته را به ارث برده است که، این جنگ را به‌عنوان جنگی میان مدرنیته و محافظه‌کاری جا بزند تا انتقادات سیاسی اپوزیسیون خود را تحت‌الشعاع قرار دهد. نسل جوان حاکمان آل‌سعود -که توسط ولیعهد نمایندگی می‌شوند- توهم عربستان‌ سعودی «نوین» را که با جوانان، میانه‌‌روی و آزادسازی تعریف می‌شود، ایجاد کرده‌اند اما، جدا از تجسم انقطاعی این چنینی از حاکمیت سنتی سعودی، نسل جدید در استفاده از رویکردهای آزموده شده برای مدرن‌سازی راسخ‌تر است. رژیم کنونی هم، مانند پیشینیان خود از نیرویی سرکوب‌ کننده استفاده می‌کند تا حاکمیت خود را تداوم بخشد. این رژیم به برنامه‌های مشابهی در اصلاحات و مدرن‌سازی متکی است تا حمایت بین‌المللی را جلب کند در حالیکه تنش‌های فرقه‌ای تشدید و همه اشکال مخالفت سیاسی را از جمله همان نیروهای میانه‌رویی که ادعای حمایت از آن‌ها را دارد، سرکوب می‌کند.

تاریخ این اعلان‌ها، از نیاز ناامیدانه رژیم به یک پیروزی برای مخفی کردن شکست‌های متعدد داخلی و منطقه‌ای حکایت دارد. [این‌ها] به‌منظور افزایش اعتماد به تعهد رژیم به اصلاحات و فراهم‌سازی منافع برای همه کسانی است که، خارج از جنگ علیه مخالفان داخلی و رقبای منطقه‌ای قرار دارند. این‌ها به‌معنای امتناع تحول‌ در عربستان و یا حتی تخفیف تلاش‌ هزاران نفر از سعودی‌ها -که برای بهبود شرایط زندگی، خود را به خطر انداخته‌اند- نیست اما، در دستان دیکتاتورهای بی‌رحم در چنین زمینه‌ استبدادی‌ای، «تحول» در بهترین حالت ناپایدار است.

*متن حاضر، ترجمه‌ای از مجموعه مقالات وب‌سایت «جدلیه» است که، در پرونده‌ای، به‌طور ویژه تحولات عربستان پسا بن‌سلمان را مورد بررسی انتقادی قرار داده است. «مشق نو» به تدریج این مقالات را ترجمه و منتشر می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *