-
مریم نورائینژاد

جان فوران و حرکتهای انقلابی در ایران
جان فوران ( -۱۹۵۵) جامعهشناس معاصر آمریکایی است که در زمینه جنبشهای اجتماعی رادیکال، انقلابها و تغییرات اجتماعی پژوهش میکند. او از جامعهشناسان مطرح در زمینه تحولات سیاسی و اجتماعی است و انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران را مورد دقت ویژه قرار داده است. وی در حال حاضر استاد دانشگاه سانتاباربارای کالیفرنیا[۳] است و تاکنون هفت کتاب از وی منتشر شده که از این میان؛ کتابهای مقاومت شکننده؛ تاریخ تحولات اجتماعی در ایران[۴]، گونهشناسی نظریههای انقلاب؛ مروری برنظریهپردازان پیرامون انقلابها در قرن بیستم[۵] و کتاب مورد بحث این مطلب، به فارسی ترجمه شدهاند. فوران تا به حال چندین مقاله در زمینه تحولات سیاسی و اجتماعی ایران تالیف کرده که در معتبرترین نشریات جهانی جامعهشناسی منتشر شدهاند. عمده شهرت او در ایران و در میان علاقمندان مباحث جامعهشناسی و تاریخ به دلیل کتاب مقاومت شکننده؛ تاریخ تحولات اجتماعی در ایران است.
فوران در کتابهای خود و در تحلیل حرکتها و انقلابهای ایران بر سنت تاریخی «شکنندگی» مقاومتهای ایرانی تکیه میکند. در یک سیر تاریخی و از نظر فوران، جنبش تنباکو به این دلیل که تنها بر الغای یک امتیاز تمرکز داشت و کلیه موارد مرتبط را دربر نمیگرفت، پیروزی محدودی به دست آورد و در نهایت، بهدلیل پیدایش اختلاف نظر میان روحانیون، تداوم نیافت. از نظر فوران نهضت مشروطه نیز فرصتی بود که در نهایت نتوانست به ریشهکن کردن استبداد داخلی در ایران بیانجامد؛ نتیجه این نهضت بهرغم هزینههای زیادی که به مردم تحمیل کرد، سرکوب و تقویت نظام استبدادی جاری بود. او در تحلیل وضعیت انقلاب ۱۳۵۷ از جنگ بهعنوان برهم زننده ائتلاف نیروهای انقلابی یاد کرده و بر این نظر است که به دلیل عمیق بودن مسأله وابستگی در ساختار ایران، توسعه غیرسرمایهدارانه در نهایت نتوانست محلی از اعراب پیدا کند و ایران بهعنوان کشوری در حاشیه نظام جهانی با شکل توسعه سرمایهداری وابسته، به حیات خود ادامه داد.
جان فوران در پی کشف ارتباط نظریههای انقلاب، تحلیلهای مربوط به انقلاب، تحلیلهای مربوط به انقلاب ایران با یکدیگر است. او با همین هدف، نظریههای مارکس، انگلس و دوتوکویل را -که شامل تحلیل طبقات، ائتلافها، نقش دولت، فشارهای خارجی و اهمیت نسبی آموزهها هستند- در آثار مربوط به انقلابها پیگیری میکند؛ آثاری را مورد تحلیل قرار میدهد که در پی یافتن عوامل ساختاری برای توضیح علل وقوع انقلاب هستند؛ سراغ از کسانی میگیرد که در پی یافتن بیموازنگی در رابطه میان خرده نظامهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه بودهاند؛ از آرزوهای بربادرفته و محرومیت نسبی، بهعنوان منشأ شورش یاد میکند و در نهایت به سراغ این سؤال اصلی میرود که آیا انقلاب ایران را میبایست یک استثناء قلمداد کرد یا بررسی علل وقوع سایر انقلابها را میبایست با توجه به شواهد و مسائل انقلاب ایران مورد بازبینی قرار داد؟
او برای پاسخ به این سوال سراغ آثار و نوشتههای برجستهترین متخصصان منطقه و ایران را میگیرد و در مییابد که: ۱) اهمیت عوامل فرهنگی در انقلاب، ۲) عدم توازن فرهنگ و اقتصاد، ۳) رهیافت بسیج منابع، و ۴) تحلیلهای چندعاملی و متداخل با تکیه بر عوامل گوناگون در این آثار اهمیت بیشتری دارند. وی سپس نظریات کلیه متخصصان انقلاب و تاریخ انقلاب را مدنظر قرار داده و نشان میدهد، چگونه هر یک از این تحلیلها بر یکی از محورهای چهارگانه فوق، متمرکز شده است.
فوران پس از این تحلیلها، ریشههای ساختاری انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ را در دگرگونیهایی جستجو میکند که جامعه ایران در فاصله دهههای ۲۰ تا ۵۰ شمسی تجربه کرده است. او چهار عامل بحرانزا در این فرایند را در نظر میگیرد که عبارتند از توسعه وابسته، دولت سرکوبگر و انحصارگرا، گسستگی در نظام جهانی و افول اقتصادی.
از دیگر مفاهیمی که جان فوران در نخستین مقاله خود در کتاب حاضر، آن را به چالش میکشد نقش تشیع یکدست بهعنوان گفتمان غالب در جریان انقلاب ۵۷ است. فوران دستکم از پنج جهتگیری ارزشی متمایز با نامهای اسلام مبارز (با نمایندگی آیتالله خمینی)، الهیات رهاییبخش (با نمایندگی دکتر شریعتی)، اسلام لیبرال دموکرات (با نمایندگی مهندس بازرگان)، گروههای چریکی سوسیالیست (اعم از گروههای اسلامی و غیرمذهبی) و ناسیونالیستهای غیرمذهبی (در اشکال سوسیالیست یا دموکراتیک) سخن میگوید و نتیجه میگیرد، «این ایدئولوژیها در مجموع با بسیج عناصر گوناگون، ائتلاف انقلابی چند طبقهای و پوپولیستی را شکل دادهاند.» (ص ۲۶۴)
این نظریهپرداز انقلاب، در فصل آخر کتاب حاضر و زیر عنوان روند شورش ابتدا به بررسی نظریات نیکی کِدی -یکی از صاحبنظران برجسته تاریخ معاصر ایران- پرداخته و با تمرکز بر نقش زنان و قومیتها در روندهای انقلابی ایران، ائتلافهای انقلابی را امری فراتر از طرح ساده کِدی در ائتلاف تنها دو طبقه بازاریان و علما میداند و بر این نظر است که در هر جنبش، گفتمانهای سیاسی متنوع به دلیل تنوع طبقاتی، قومی و جنسیتی ائتلافها ضرورت دارد. «اختلافها کنار گذاشته میشد و برای رسیدن به هدف، تشریک مساعی قابل تحسینی به نمایش گذاشته میشد.» (ص ۳۶۰)
فوران در نهایت از نیازمندی به پژوهشهای بنیادیتر درباره انقلابهای ایران و در رأس آن جنبش جنگل سخن گفته و آن را حلقهای گمشده از زنجیره رویدادهایی میداند که از نهضت مشروطه آغاز و به استقرار سلسله پهلوی منتهی گشت. او اضافه میکند: «پژوهشهای مربوط به ایران از یک خلا مفهومی در زمینه قومیت، طبقه و جنسیت در ساختار اجتماعی و جنبشهای معطوف به تغییرات اجتماعی رنج میبرند.» (ص ۳۶۵) و اظهار امیدواری میکند نسل جدید ایرانیان خارج از کشور، پژوهشهایی را رقم بزنند که طرح کننده این پرسشها باشند: ۱) انقلابها توسط چه کسانی و چرا برپا میشوند؟ و ۲) نژاد، جنسیت و طبقه چه نقشی در این انقلابها داشتهاند؟
یک قرن انقلاب در ایران
گفتمان سیاسی شیعه و بسیج طبقاتی در جنبش تنباکو اولین مقاله کتاب است که توسط منصور معدل به رشته تحریر درآمده است. منصور معدل در این مقاله، تحلیلهای مربوط به نقش مذهب در جنبش تنباکو را مورد ارزیابی قرار میدهد و در نهایت، بر این باور است که علاوه بر تاثیرات مذهب شیعی در رخداد جنبش تنباکو، طبقات اجتماعی و بهخصوص طبقه تجّار نیز نقش قابل توجهی در این رویداد داشتهاند. وی در ابتدای تحلیل خود به تبیین سلوک سیاسی شیعه در قرن نوزدهم پرداخته و نشان داده «انکار مشروعیت حکومتها و سکوت بردبارانه همراه با پرهیز از عمل» (ص۴) بنیادیترین عامل رفتار سیاسی علما در مقابل حکومت و علت اصلی شرکت آنها در جنبشهای اعتراضی از جمله جنبش تنباکو است. وی سپس به بررسی جنبش تنباکو در آثار پژوهشی پرداخته و نشان داده عواملی چون رقابت روس و انگلیس در ایران، رقابت میان دولتمردان ایرانی، نقش سنتی علما در مخالفت با دولت و دخالتهای خارجی از جمله عوامل اصلی بروز جنبش تنباکو در نظر گرفته شده و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران در تحلیلهای خود، کم و بیش به نقش این عوامل پرداختهاند. او با تأکید بر کارهای پژوهشی فریدون آدمیت و هما ناطق، نقش مستقل علما در جنبش تنباکو را مورد تردید قرار می دهد و تلاش می کند، نقش طبقه تجار را در شکل گیری این جنبش به شیوهای روشمند مورد بحث قرار دهد.
ارائه تاریخچهای از آنچه بر تجارت و تجار ایرانی در دوران قاجار میرود؛ بهشکلی آماری و مستند در مقاله معدل آمده است. او با شرح جزئیات آماری نشان میدهد، هرچند میزان تجارت خارجی ایران در زمان قاجار بسیار محدود بوده اما همین میزان هم نشانگر مشارکت فعالانه تجار در تأمین نیازهای داخلی بوده است. تجار ایران در زمره باسوادترین بخشهای جمعیتی ایران بودهاند و تجارت بهنوعی بهترین پیشه به حساب میآمده است. او تحلیل میکند، علاوه بر این موقعیت اجتماعی و اقتصادی، اسلام نیز نظر مثبتی نسبت به تجارت دارد و در احادیث و روایات، آن را از شریفترین راههای کسب معاش میداند. همه این عوامل از نظر نویسنده مقاله، دست به دست هم میدهند تا طبقه تجّار از باثباتترین طبقات ایران در قرن نوزدهم باشند. همین طبقه در سالهای ۱۸۲۵ تا ۱۸۵۰ میلادی با رقابت شدید تجار اروپایی و شرکتهای خارجی مواجه میشوند. هر چند انباشت سرمایه در ایران در مقایسه با نظام جهانی بسیار ناچیز بوده اما تجار ایرانی به هیچ روی قادر به هماوردی با رقیبان خارجی خود نبودهاند. دولت قاجار نیز در نتیجه فشار خارجی ناشی از قدرتهای استعماری روس و انگلیس و ضعفهای بسیار سیاسی و اقتصادی نهتنها حمایتی از تجار ایرانی نداشته بلکه شروع به اعطای امتیاز به شرکتهای خارجی نیز کردهاند. فشارهای افزون شده اقتصادی در نتیجه عدم حمایتهای دولتی و اعطای امتیاز به خارجیان بهتدریج تسلط تجار ایرانی بر بازار داخلی را سستتر کرد.

نگارنده پس از طرح نسبت علما با حکومت و وضعیت تحمیل شده بر تجار، ائتلاف میان دو طبقه تجار و روحانیان را عاملی تعیینکننده در شکلگیری جنبش تنباکو دانسته و بر این باور است، گفتمان شیعه و توان طبقاتی تجار در مقابل فشارهای اقتصادی و دشمن مشترکی که حالا حکومت قاجار است و بس؛ جرقه اصلی شکلگیری جنبش تنباکو است. وی سپس با شرح جزئیات آنچه در شهرهای مختلف ایران بر علیه اعطای امتیاز انحصار خرید، فروش و فرآوری کل تنباکو به یک شهروند انگلیسی، رخ داده است، نشان میدهد تجار با استفاده از احکام دینی همچون رضایت خریدار و فروشنده و عدم مشروعیت دخالت اتباع خارجی در تجارت داخلی توانستند علما را در مبارزه با چنین امتیازی با خود همراه و همگام کنند.
وی ارتباط میان منافع طبقاتی و مخالفت علما را یک واقعیت تاریخی دانسته و بر این باور است، تجار توانستند تعابیر و اصطلاحات مذهبی را بر علیه شاه و شرکت رژی به کار بگیرند و اینگونه علما را وارد جریان مبارزه خود کنند. این ارتباط نظاممند میان منافع طبقاتی و سلوک سیاسی مذهب تشیع در قرن نوزدهم نشانگر وجود یک رابطه تاریخی میان ظهور مخالفتهای مذهبی و دشمنی فزاینده تجار و با دولت است.
سوسیال دموکراسی و انقلاب مشروطه ایران عنوان مقاله ژانت آفاری در فصل دوم کتاب است. وی در این مقاله بر نقش جریانهای متنوع سوسیال دموکرات که تاکنون مغفول مانده تأکید میکند و میگوید: «انقلاب مشروطه با همیاری ائتلافی متشکل از نیروهای نامتجانس از قبیل اصلاحطلبان لیبرال، بخشی از علما، بازرگانان، کسبه، محصلین، اصناف، کارگران و اعضای رادیکال انجمنهای مخفی به سرانجام رسید.» (ص ۳۷) آفاری از نفوذ و تاثیر چشمگیر انجمنهای سوسیال دموکرات یاد میکند که فعالیتها در تشکیلات اجتماعیون عامیون، سوسیال دموکراتهای تبریز و حزب دموکرات فعالیت میکردند. آفاری توجه مخاطب را به جوانب مغفول مانده نهضت مشروطه بهویژه نقش دهقانان، گروههای قومی و زنان در مبارزه جلب میکند. او با تشریح نقش هر یک از این گروهها، نهضت مشروطه ایران را یک انقلاب اجتماعی واقعی میداند. روشن کردن نقش جریانهای سوسیالیستی در انقلاب مشروطه و نزدیکی این جریان به مرکز ثقل سیاسی از جمله مباحثی هستند که آفاری به تشریح، در مقاله خود آورده است.
ظهور رضاخان عنوان دیگر مقاله کتاب یک قرن انقلاب در ایران است. مایکل ژیرینسکی[۶]، نویسنده مقاله، قدرتیابی رضاخان را با بررسی زمینههای داخلی و حمایتهای خارجی و در رأس آن حمایتهای انگلیسیها مورد بحث قرار داده و روشن میکند، شاید حمایت از رضاخان به شکل یکدست و همه جانبه از لندن سرچشمه نمیگرفته اما حمایت گروهی از انگلیسیها از اقدامات رضاخان در سرکوب مخالفان در جایجای ایران، تاثیری تعیین کننده در ظهور و به قدرت رسیدن رضاخان داشته است. هرچند عنوان و ایده این مقاله بهکلی با سایر مقالات کتاب متفاوت است اما، بحث مهمی را مورد تحلیل قرار میدهد و چگونگی استقرار سلسله پهلوی در سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ را توصیف میکند.
مقاله چهارم کتاب توسط سوسن سیاوشی با عنوان نهضت ملی شدن نفت به نگارش درآمده است. او ماهیت گروهها و نیروهای دخیل در کوتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را به دقت مورد تحلیل قرار داده و از چگونگی مبارزات جبهه ملی و روحیات و شخصیت دکتر مصدق به جزئیات یاد میکند. در سراسر این مقاله تحلیلی و قابل تحسین؛ نهضت ملی شدن صنعت نفت بهعنوان یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران، تا حد جنبشهای رهاییبخش دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ موشکافی میشود. قد علم کردن یک کشور ضعیف در مقابل قدرتهای جهانی و تلاش برای احقاق حق بهرهبرداری از ذخایر طبیعیاش به رهبری یک چهره منحصربفرد و شجاع سیاسی یعنی دکتر مصدق، آرمانهای ملی را بعد از مدتها به ایرانیان گوشزد میکرد. نهضت ملی شدن صنعت نفت بیشترین وابستگی را به طبقه متوسط جامعه داشت اما، سادگی و وضوح خواستههایش که همان آرمانهای ملی فراموش شده و آمالهای ناسیونالیستی بود؛ توانست پشتیبانی طبقات بیسواد را نیز فراهم کند.
سیاوشی پس از ارائه کلیاتی از چگونگی شکلگیری جبهه ملی و گرایش شخص مصدق به اصلاح روالهای سیاسی حاکم در کشور، از گرایشهای حزبی مرتبط سخن گفته و عوامل داخلی همچون اختلافات عمیق میان حامیان حزبی مصدق و قدرت گرفتن همزمان مخالفان وی در داخل ساختار حکومت نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. عواملی نظیر شرایط اقتصادی بیثبات و طولانی شدن حرکت نهضت تا اخذ نتیجه نهایی نیز از نظر سیاوشی، ضربات سختی بر بدنه این حرکت وارد کردند.
جبهه ملی و در راس آن مصدق، بهدلیل تمام خصوصیات فردی دموکرات وی، فراز و نشیبهای ناشی از اختلافات ایدئولوژیک و سیاسی بسیاری را از سر گذرانید که هر یک از آنها بهتنهایی در به تحلیل بردن انرژی نهضت و ناکامی آن نقش موثر داشت. دشمنی محرز قدرتهای جهانی و در راس آنها انگلستان و آمریکا راه را بر پیادهسازی یک سیستم دموکرات که در آن همه آحاد مردم از مزایای واقعی دموکراسی بهرهمند شوند، مسدود کرد. نقش پیچیده و تعیینکننده حزب توده در نهضت ملی شدن صنعت نفت از دیدگاه خود حزب توده، جبهه ملی و حتی ایالات متحده آمریکا در این مقاله مورد بحث قرار گرفته و از نقاط قوت این تحلیل سیاسی است.
مسجد به مثابه آخرین پناهگاه: اصلاحات دولتی و ستیزه اجتماعی در اوایل دهه ۱۹۶۰ نام مقاله بعدی کتاب است که توسط میثاق پارسا نوشته شده است. پارسا تحلیل خود را با تأکید بر وضعیت اقتصادی مردم ایران در دهه ۴۰ شمسی شروع میکند و بر این باور است، «نه زوال ارزشها و نه ناکامی بازار، بلکه تاثیر مخرب سیاستهای اقتصادی دولت توام با یک رشته تعارضات لاینحل باقی مانده از کودتای ۱۳۳۲ و سیاستهای آزادیدهی زمینه را برای بروز و ظهور ستیزه و کنشهای جمعی مهیا ساخت». (ص ۱۹۰) و ادامه میدهد شماری از متغیرهای مهم در چهار محور منافع، سازمان، سرکوب و تسهیل؛ رقمزننده قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بوده است. وی با تأکید بر بحران اقتصادی بر این باور است، اختلافهای درونی طبقه مسلط (بهویژه زمینداران و ملاکین و مدیران رده بالای دولتی) زمینه بسیج مردم را تسهیل کرد. برنامههای توسعه اقتصادی که محمدرضا پهلوی با پشتوانه آمریکاییها اجرا میکرد هرچند در ابتدا قرار بود به بهبود زندگی مردم بیانجامد اما در نهایت پیش از آنکه نتایج اقتصادی، به همراه داشته باشد، به ارمغان آورنده امتیازات سیاسی برای شخص شاه بود. زیرا برنامهای مثل برنامه اصلاحات ارضی در درجه اول، سلطه زمینداران بزرگ را در روستاها کم میکرد و میتوانست پای دولت را به روستاها بیشتر از قبل باز کند، شاه را فردی اصلاحطلب و نگران رفاه مردم عادی جلوه دهد و یک پایگاه جدید برای او در روستاها کسب کند.

از نظر پارسا آزادیهای سیاسی نیز بیشتر در راستای اهداف شاه برای وارد کردن نمایندگان دو حزب وابسته به دربار به مجلس شورا بود تا از این طریق بتواند موقعیت طبقه مسلط زمیندار را تضعیف کند. جبهه ملی نیز همزمان به دلیل اختلافات داخلی از قدرت آنچنانی در مخالفت با برنامههای اقتصادی شاه برخوردار نبود.
پارسا سپس از نقش تحرکات گروهی، مانند اعتصاب معلمان، بهعنوان یکی از شرایط بسیج فزاینده مردم یاد میکند و بر این باور است، هرچند نقش معلمان در مبارزات اوایل دهه ۱۳۴۰ ایران کوتاه است اما، از اهمیت فراوانی در بسیج مردم و شکلگیری قیام ۱۵ خرداد برخوردار است. اعتصاب و حمایت دانشجویان از معلمان، منجر به گرفتن وعدههایی از شاه شد که هرچند در نهایت عملیاتی نشدند اما گام موثری شد در بسیج بیشتر مردم علیه دولت. در تحلیل پارسا از شکلگیری بسیج مردم علیه محمدرضا شاه؛ بازاریان و روحانیون نیز هر یک نقشی را عهدهدار هستند. اجرای برنامه اصلاحات ارضی، تصویب لایحه تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی و اعطای حق رأی به زنان از جمله فعالیتهایی بود که روحانیون را در موضع مخالف شاه قرار میداد. افزایش محبوبیت آیتالله خمینی بهعنوان تنها روحانی که به صراحت خواهان سرنگونی رژیم شاه بود به موارد بالا اضافه شد و ذهن مردم را به سمت نفی کامل حکومت و عدم تمایل به سازش رهنمون شد.
پارسا پس از برشمردن این عوامل و برقراری ارتباط تحلیلی میان آنها نتیجه میگیرد، هرچند حرکت گروههای مختلف و بهخصوص روحانیون در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ با سرکوب شدید دولت مواجه شد و نتوانست به نتیجه عینی دست یابد اما «باعث ایجاد صفبندیهای جدید در درون نظام شد و زمینه را برای منازعات دهه ۱۳۵۰ مهیا ساخت.» (ص ۲۲۸) او سپس تحلیل میکند هرچند در دوره اول، بسیج، عمدتاً از طریق احزاب سیاسی، دانشگاهها، بازار و کارخانجات صورت گرفت اما «در اوایل دهه ۱۹۷۰ و در آستانه انقلاب ۱۳۵۷ حرکتهای سیاسی که به دانشگاه و بازار محدود میشد، سرانجام به مساجد انتقال یافت.» (ص ۲۲۹)
وال مقدم در مقاله خود با عنوان پوپولیسم اسلامی؛ طبقه و جنسیت در ایران پس از انقلاب به عواملی اشاره کرده که لااقل از دید نویسندگان سایر مقالات این کتاب مغفول مانده است. او بر متغیر جنسیت دست گذاشته و نشان داده است چگونه بازتعریف جنسیت، این مفهوم را در چارچوب پروژه سیاسی فرهنگی اسلامگرایان جای داده است. مقدم با ارائه تاریخچه کوتاهی از تحولات پس از انقلاب تا پایان جنگ ایران و عراق و فوت آیتالله خمینی؛ اعمال محدودیت بر پوشش و رفتار و معاشرت زنان را مدنظر قرار داده و بر این نظر است که بهرغم تفسیرهای متعدد از متغیر جنسیت در ایران پس از انقلاب، پویایی جنسیتی پس از انقلاب بهطور کامل مورد توجه پژوهشگران انقلاب ایران قرار نگرفته است. «با اینکه مسأله زنان در گفتمان و قوانین رژیم جدید به شکلی برجسته چهره کرد، هیچکدام از پژوهشگران، تکاپوی زنان در خلال انقلاب و پس از آن را به صورت نظاممند مورد بررسی قرار ندادهاند. حتی پژوهشهایی که فرهنگ، اخلاق، مذهب و هویت را بهعنوان خصایص محوری انقلاب مورد بررسی قرار دادهاند نیز توجهی به مسأله جنسیت نداشتهاند.» (ص ۲۹۴)
مقدم سپس با تحلیل مفهوم مردمگرایی در انقلابها به شکل عام و انقلاب ۱۳۵۷ ایران به شکل خاص، از روند آن دسته از رخدادهای پس از انقلاب یاد میکند که شامل مواردی همچون انجام همهپرسی، تاسیس حزب جمهوری اسلامی، تاسیس دادگاههای انقلاب خارج از سازوکار دادگستری، تهیه پیشنویس قانون اساسی، تغییر و تحولات در ارتش، انقلاب فرهنگی و تسلط بر دانشگاهها میشود. او بر این باور است که، عمیقترین تغییرات ناشی از انقلاب فرهنگی در حوزه حقوق زنان و مناسبات جنسیتی به وقوع پیوست. هرچند نقش زنان در وقوع و پیروزی انقلاب از سوی تازه به قدرت رسیدگان، تحسین شد اما از آنان تصویری آسیبپذیر در مقابل فرهنگ غربی ارائه شد. تصویری کلیشهای از زنان که مسئولیت اصلیشان زاد و ولد بود و اگر هم شغلی داشتند یا پرستار بودند یا معلم. «فعالیتهای ایدئولوژیکی گستردهای برای ترغیب زنان به خانه و خانواده به راه افتاد. اشتغال زنان در بعضی از مشاغل از قبیل قضاوت و وکالت ممنوع گردید. به زنان اجازه تحصیل در بعضی رشتهها داده نشد و با ستایش از خانواده اسلامی، سن تکلیف کاهش یافت.» (ص ۳۲۰)
با این روال، الگوی زن اسلامی که حاکمیت درصدد جایگزینی آن بود، بخشی از پروژه فرهنگی اسلامیسازی را تشکیل داد و به این ترتیب، بازتعریف جنسیتمحور برنامههای فرهنگی و سیاسی در دستور کار قرار گرفت. نگارنده با تحلیلهایی که ارائه میدهد بر این باور است، پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ گفتمان مردمگرایانه جنبش انقلابی به ایدئولوژی مردمگرایانه اسلامی تغییر شکل داده است.
نقدی بر فرم و محتوای اثر
کتاب یک قرن انقلاب در ایران (جنبشهای اجتماعی در ایران) در نسخه اصلی خود دربردارنده هفت مقاله از منصور معدل، ژانت آفاری، مایکل زیرینسکی، سوسن سیاوشی، امیر حسنپور، میثاق پارسا و وال مقدم است که جان فوران آنها را جمعآوری کرده و خود نیز دو مقاله به آن افزوده است. نسخه ترجمه شده به فارسی اما با حذف یک مقاله (فصل چهارم نسخه اصلی) با عنوان جنبشهای ناسیونالیستی در آذربایجان و کردستانبه قلم امیرحسنپور به چاپ رسیده است.
کتاب فاقد مقدمهای از ناشر و مترجم است. ورود به کتاب و مباحث آن به دلیل فقدان این دو تکمله؛ بسیار سریع و تقریبا با عدم آمادگی ذهنی مخاطب رخ میدهد. فقدان شرحی از هدف ناشر و مترجم از دلایل انتخاب و ترجمه این اثر باعث شده مخاطب نتواند دلیل حذف مقاله حسنپور را بداند. اینکه مقاله مذکور به این دلیل که اجازه چاپ و انتشار در ایران را نداشته از کتاب حذف شده یا نه مترجم همه مقالات کتاب را ترجمه کرده اما ناشر ترجیح داده این مقاله را حذف کند؛ برای خواننده کتاب روشن نیست. کیفیت چاپ و صحافی کتاب قابل قبول است اما از انتشارات بزرگی مانند مولی انتظار میرود حداقلهای شکلی، همچون وجود پیشگفتار ناشر و مقدمه مترجم را مورد ملاحظه جدی و عملیاتی قرار دهد زیرا، ارزش ترجمه آثار ماندگاری مانند کتاب مذکور با چنین بیدقتیهایی، در نهایت تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.
مترجم تمام رویدادهای کتاب را که در متن اصلی دارای تاریخ میلادی هستند با تاریخهای شمسی انطباق داده اما دقت کامل در این تاریخنگاریها انجام نشده است. بهعنوان مثال در صفحه ۲۰۶ تاریخ ۲۱ ژانویه ۱۹۶۳ به اشتباه با سال ۱۳۴۲ شمسی مطابق انگاشته شده در حالیکه در صفحه ۲۰۹ بهار ۱۹۶۱ با سال ۱۳۴۱ شمسی مطابق انگاشته شده است! از آنجایی که معمولا مولفان جهانی از تطبیق تاریخ میلادی با تاریخ شمسی بینیاز هستند و تنها به درج تاریخهای میلادی اکتفا میکنند؛ باید انتظار داشت مترجم دقت بیشتری در تطابق تاریخهای میلادی و شمسی داشته باشد آن هم در چنین کتابی که اصل حرف؛ تحلیل رویدادهای اجتماعی و انقلابی در یک دوره زمانی صدساله است. اشتباهات فاحش در تطبیق و درج تاریخها توسط مترجم به اندازهای است که حتی در خصوص تاریخهای مشهوری چون ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هم خود را نشان میدهد. بهعنوان مثال در ابتدای صفحه ۲۰۹ در تبدیل تاریخ، سال ۱۳۴۳ درج شده در حالیکه متن از حوادث خرداد ۱۳۴۲ میگوید. لازم بود مترجم، دقت و نکتهبینی بیشتری به خرج میداد و ترجمه خود را با همین دقتها از فضای مکانیکی و ماشینی ارتباط با متن اصلی دور میکرد.
در مجموعه مقالات حاضر همگونی نظری حاکم نیست و دیدگاهها و نظریههای متنوع از تحلیل فرهنگ، فمینیسم، نظریه بسیج اجتماعی و تاریخ سیاسی تا نظریههای قومی، ناسیونالیستی، جامعهشناسی سیاسی وبری، نئومارکسیسم و پسامارکسیسم بازتاب یافته که هر یک هواداران خاص خود را دارد و جان فوران در مقام ویراستار این مجموعه، از این رهیافتهای متفاوت، برخی نکات و الگوهای مشترک را برای بحث نظری خود استخراج کرده و با مرور این نکات و الگوها توانسته از پایگاههای اجتماعی متفاوت جنبشها سخن بگوید. ائتلافهای پوپولیستی و چندطبقهای، ویژگی مشترک همه رویدادهای مورد بررسی اثر حاضر است و به نظر میرسد این ویژگی، حاصل پیچیدگی ساختار اجتماعی ایران با ترکیب جمعیت شهری، روستایی، یکجانشین و قبیلهای و همزمان با آن، شکافهای مذهبی، قومی و فرصتهای جنسیتی است.
همه مقالات این مجموعه، یافتهها و نتایج آنها در قالب مفاهیم نظری متنوع ارائه شدهاند. نویسندگان مقالات از مسلم انگاشتن نظریههای تک علیت و رجحان دادن علل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بر یکدیگر احتراز جسته و از تاثیر متقابل همه ابعاد و علل تغییر و تحول بر یکدیگر، سخن گفتهاند. بیتردید این شیوه در تدوین مفاهیمی جامع برای تغییرات اجتماعی، گامی به جلو، تلقی میشود.
[۱] . John Foran
[۲] . A Century of Revolution: Social Movements in Iran
[۳] . University of California, Santa Barbara
[۴] – این کتاب با عنوان کامل مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران: از سال ۱۵۰۰ میلادی مطابق با ۸۷۹ شمسی تا انقلاب ۵۷ در ایران توسط احمد تدین ترجمه و نشر رسا آن را منتشر کرده است. استقبال از این کتاب آن را به چاپ پانزدهم رسانده است.
[۵] – هومن نیری و خرم بقایی این کتاب را ترجمه کردهاند و نشر رخداد نو در سال ۹۳ آن را منتشر کرده است.