312برترین فضیلت اخلاقی چیست؟ 

Facebook
Twitter
LinkedIn
Skype
WhatsApp
Telegram
Print

سعید حجاریان

یکم. انتخاب برترین فضیلت به فرد و جامعه و زمان و مکانی که فرد و جامعه در آن به سر می‌برند، وابسته است. سخاوت، اگرچه یک فضیلت انسانی است اما هنگام قحطی و کمبود که همگان نیازمند و دچار سختی و اَلم‌اند، به برترین فضیلت تبدیل می‌شود. اگر حاتم طایی به فردی بافضیلت معروف شده صرفاً از آن روست که در میان اعرابِ فقیر فردی باسخاوت بود. او مضیف داشت و از مردم پذیرایی می‌کرد و به آن‌ها زاد و توشه می‌داد. از همین رو هم بود که در جنگ سپاه اسلام با قبیله‌ی طی، وقتی دختر حاتم طایی اسیر شد و پوشش‌اش آسیب دید و لباس مناسبی بر تن نداشت، پیامبر (ص) به دلیل همان فضایلی که از پدرش سراغ داشت، عبای خود را بر سر او کشید. به قول اقبال لاهوری:

دخترک را چون نبی بی‌پرده دید

چادر خود پیش روی او کشید

ما از آن خاتون طی عریان‌تریم

پیش اقوام جهان بی‌چادریم

بر همین اساس شاید نتوان مستقل از شرایط زمانی و مکانی از اعتبار و ارزش یک فضیلت اخلاقی سخن گفت. سخاوتمندی عمربن عبدالعزيز و حکایت انگشتریِ ارزشمندش نیز از آن رو به روایت سعدی در بوستان درآمده و عموم درباره آن شنیده‌اند و گفته‌اند که او نیز فضیلت سخاوت‌اش را به هنگام قحطی از خود نشان داد:

یکی از بزرگان اهل تمیز

حکایت کند ز ابن عبدالعزيز

که بودش نگینی در انگشتری

فرومانده در قیمت‌اش جوهری

قضا را درآمد یکی خشک سال

که شد بدر سیمای مردم هلال

بفرمود و بفروختندش به سیم

که رحم آمدش بر غریب و یتیم

به یک هفته نقدش به تاراج داد

به درویش و مسکین و محتاج داد.

همچون سخاوت، برخی از برتری شجاعت به‌عنوان یک فضیلت یاد می‌کنند؛ همچنان‌که ارسطو شجاعت را در کنار عفت، عقلانیت و عدالت از جمله فضایل چهارگانه می‌شمرد. حال آن‌که در میدان جنگ و نبرد است که شجاعت تبدیل به برترین فضیلت می‌شود و تا قبل از آغاز جنگ، شجاعت فضیلتی برتر نمی‌تواند باشد. بر همین سیاق، تدبیر و عقلانیت هم یک فضیلت مهم و برتر می‌تواند تلقی شود اما نه برای عموم که برای یک سیاستمدار. نتیجه آن‌که: نمی‌توان به‌راحتی برترین فضیلت را انتخاب کرد. در شرایط مختلف و برای افراد مختلف، برترین فضیلت متفاوت است؛ گاهی شجاعت برترین فضیلت است و گاهی تدبیر و برای برخی نیز ادب و یا شرم.

دوم. در تقسیم‌بندی ویژگی‌های انسانی، برخی ویژگی‌ها «جبّلی‌»اند؛ یعنی غریزی و ذاتی انسان‌هایند، همچون مهر مادری. برخورداری از آنچه را که غریزی و ذاتی است، نمی‌توان فضیلت به حساب آورد. آدمیان در نگاه جان لاک، ذاتاً و به‌صورت جبّلی نوع‌دوست‌اند و بنابراین با این تلقی، نوع‌دوستی یک فضیلت نیست. مثل غصه‌خوردن و تأثر که آن‌ها هم غریزی‌اند و به همین دلیل نباید فضیلت محسوب شوند. آن را که متأثر نمی‌شود می‌توان قسی‌القلب خواند اما در مقابل نمی‌توان فردی را که متأثر می‌شود مفتخر به فضيلت‌مندی کرد. قساوت قلب، رذیلت است اما متأثر شدن فضیلت نیست و ذاتی و طبیعی انسان است. همچنین می‌توان گفت که برخی فضیلت‌ها چون منشأشان ناتوانی است، فضیلت به شمار نمی‌روند. غیبت نکردن یک لال فضیلت نیست. بی‌پایی که از دیوار مردم بالا نمی‌رود، فرد بافضیلتی نیست. گاهی حتی بعضی با استناد به این شعر سعدی که می‌گوید:

من آن مورم که در پایم بمالند

نه زنبورم که از نیش بنالند

چگونه شکر این نعمت گذارم

که زور مردم آزاری ندارم

عجز و ناتوانی را نیز فضیلت می‌شمارند. شاید اگر هیتلر فردی ناتوان و عاجز بود، این عجز برایش فضیلت محسوب می‌شد. آنچه ذاتی است اگر هم نامش را فضیلت بگذاریم، برخورداری از آن باارزش نیست. به هر میزان که یافتن فضیلتی تلاش بیشتری بطلبد، آن فضیلت ارزشمندتر خواهد بود. به تعبیر دیگر جد و جهد برای یافتن یک فضیلت است که بر ارزش آن فضیلت خاص می‌افزاید. به همین دلیل هم برخی، ایثار و شهادت را افضل فضایل می‌دانند و معتقدند فردی که دانسته و آگاهانه با نفس خود جهاد کرده و به شهادت رسیده، فضیلت بسیار دارد.

سوم. مندویل، ریکاردو و اسمیت معتقدند که رذایل فردی می‌توانند فضیلت جمعی جلوه کنند. به عنوان مثال حرص و آز برای جمع‌آوری مال و ثروت یک رذیلت فردی است اما اگر در یک جامعه همگان به دنبال کار و تولید بروند، نتیجه‌اش انباشت ثروت می‌شود و توسعه را آسان و امکان‌پذیر می‌کند. ایده دست نامریی بازار بر همین اساس بنا شده است. گاهی هم فضيلت فردی در قالب رذیلت جمعی خود را نشان می‌دهد. مثلاً بی‌اعتنایی به دنیا و زُهد و دنیاگریزی یک فضیلت فردی است و در مقابل یک رذیلت جمعی است. یکی از نقاط ضعف عرفان این است که اگر همگان زهد اختیار کنند و تارک دنیا شوند، و این فضیلت فردی تبدیل به رویه‌ای اجتماعی شود، جامعه از دست می‌رود و چرخ زندگی اجتماعی نمی‌چرخد. پس در انتخاب برترین فضیلت باید میان فضیلت جمعی و فضيلت فردی هم تفاوت قائل شد.

چهارم. با این مقدمات، بیایید برای انتخاب برترین فضیلت اجتماعی، از «برهان خُلف» استفاده کنیم. ابتدا بدترین رذیلت اجتماعی را انتخاب کنیم و برعکس آن رذیلت را به‌مثابه برترین فضیلت اجتماعی بیابیم. در بادی امر دو رذیلتی که به نظر می‌رسد بدترین رذیلت‌ها در جامعه انسانی باشند، دروغ است و ظلم. دروغ از بدترین رذیلت‌هاست که نتایج و عواید آن را نیز همگی تجربه کرده‌ایم. قدما بر این اعتقاد بودند که کذب و دروغ‌گویی بدترین رذیلت است. در اسطوره‌های ایرانی خودمان هم می‌بینیم که جمشید در تمام عمر یک‌بار دروغ می‌گوید و فرّه برای تمام عمر از او می‌رود. بعد از آن، باران نیامد و خشکسالی شد. گوسفندان آبستن نشدند و از زمین گیاهی نرویید. فرّه که از بین برود، بسیاری از نعمت‌ها هم با آن می‌رود. برای همین هم بود که قدما معتقد بودند کذب و دروغ‌گویی ام‌الرذایل است.

در مقابل کذب و دروغ، می‌توان صدق را ام‌الفضائل دانست. روایت شده که سليمان انگشتری خود را گم کرد و برای مدتی شیطان به جای او نشست و حکمرانی کرد. انگشتری استعاره‌ای از صداقت است که نزد سلیمان گم شده بود. در تورات و در اسطوره‌های پیشدادیان هم هست که کذب، انسان را به ابلیس تبدیل می‌کند. شاید کمی دور از ذهن باشد که در قابل کذب و دروغ، صدق را برترین فضیلت بخوانیم. همچنان که برخی، مردمی را که صداقت زیاد دارند، ساده‌لوح فرض می‌کنند. اما واقعیت این است که به دلیل غلبه رذیلت کذب و دورویی در جوامع امروزی است که صدق به گوهری نایاب تبدیل شده و کمتر قدرش را می‌دانیم وگرنه شاید بتوان برترین فضيلت‌اش خواند؛ خاصه در شرایط امروزی ما.

برخی نیز معتقدند که ظلم به دیگری بدترین رذیلت‌هاست که در برابرش عدل قرار می‌گیرد. معتقدم در حق عدالت، جفای بسیار رفته است؛ چه به‌لحاظ نظری و چه عملی. در کشور ما از نظرگاه نظری آن چنان‌که باید تئوری‌های مربوط به عدالت مورد توجه قرار نگرفته است. امروزه ادبیاتی بسیار غنی درباره عدالت موجود است که پهلوانانی مانند رالز، نیگل، پارفیت، اسکنلن، راس، والتسر و دیگران در این صحنه زورآزمایی کرده‌اند و جامعه دانشگاهی ما کم‌وبیش از فعالیت علمی آنها با خبر است. در عرصه عمل نیز با پوپولیسمی که به‌جای عدالت نشانده‌ایم، عملاً فقر و ظلم و ویژه‌خواری و چشته‌خواری را رواج داده‌ایم.

پس، درباره دو فضیلت عدالت و حقیقت (صدق) تئوری‌های زیادی وجود دارد و بسیاری فیلسوفان اخلاق درباره این دو مفهوم مطالعه کرده و نوشته‌اند. این بحث‌ها نشان‌دهنده جدی و مهم بودن این دو موضوع است و بنابراین شاید با قاطعیت بتوان گفت که یکی از این دو، برترین فضیلت‌ها می‌تواند باشد؛ خاصه برای این زمان و این مکان ما. اگرچه شاید بتوان گفت که میان صدق و عدل رابطه وجود دارد اما معتقدم که برای جامعه امروزین ما عدل برترین فضیلت‌هاست. عدل برای امروز ما از صدق مهم‌تر است چون عدل در همه عرصه‌ها حضور دارد و به تقلیل مرارت آدمیان کمک می‌کند. عدل از جمله لوازم ضروری دموکراسی هم هست و برای مسئولان و سیاستگذاران کشور واجب‌تر از هر فضیلتی می‌تواند باشد.

منبع: اندیشه پویا، شماره ۱۳، صص ۹۷-۹۶، بهمن و اسفند ۱۳۹۲.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *