سعید حجاریان
جبهههای سیاسی، سازمانهای کمابیش گسترده و سستپیوندی هستند که برای نیل به اهداف مرحلهای (و معطوف به مسائل مبرم) تشکیل میشوند و پس از حصول به نتیجه، خود به خود، فلسفه وجودی خویش را از دست داده و تجزیه میشوند. مثلاً در جریان جنگ دوم جهانی در پارهای از کشورهای اروپایی، جبهههای ضد فاشیستی شکل گرفتند و جنبشها و نهضتهای مقاومت را علیه متجاوزین و اذناب داخلی آنان بهراه انداختند این جبههها از عناصر ناهمگنی نظیر سوسیالدموکراتها، لیبرالها و کمونیستها تشکیل شده بود. اما در این نکته اتفاق نظر داشتند که تا دفاع متجاوز، با یکدیگر تشریک مساعی کنند.
جنبش فلسطین نیز شاهد تشکیل «جبهههای تحریر» که وظیفه اصلی آن آزادی سرزمین اشغالی است بوده است! بزرگترین سازمانهای فلسطینی نظیر (فتح) خصلت جبههای دارند.
در بسیاری از کشورهای افریقایی که نیروهای سیاسی متعددی جنبش استقلالخواهی و ضد استعماری را به انجام میرسانند، پس از تشکیل دولت ملی، کنگرهای که جامع همۀ احزاب مبارز است تشکیل میدهند و تلاش میکنند حتی بعد از رسیدن به اهداف مرحلهای انسجام جبههای را حفظ نمایند.
در ایران جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق شاهدی تاریخی برای سنت کار جبههای را به نمایش میگذارد. این جبهه که از احزاب و سازمانها و شخصیتهای مستقلی تشکیل شده بود هدف اصلی خود را ملی کردن نفت قرار داد و در این راه توفیقات جالب توجهی نیز کسب نمود.
پس از انقلاب که مسأله حفاظت از نهال نوپای جمهوری اسلامی و استقرار و پس استحکام آن به مسألهای مبرم تبدیل شده بود شاهد پیدایش جبهه وسیعی از نیروهای طرفدار نظام بودیم که تحت عنوان «ائتلاف بزرگ» اعلام موجودیت کردند و در واقع جبههای از نیروهای ناهمگن را تشکیل میدادند و تا زمانی که امر تثبیت نظام به انجام نرسیده بود دوام داشت، اما پس از آن بلاموضوع شد و از هم پاشید.
در چند ساله اخیر، بهنظر میرسد که نوعی فعالیت جبههای -صریح یا ضمنی- شروع شده است که آن را باید به فال نیک گرفت. در کشور ما که کار حرفهای سیاسی در قالب احزاب پرمؤونه جلوه میکند و کمتر کسی حاضر است هزینههای بالای آن را تقبل کند شاید مناسبترین ظرف سازمانی برای فعالیت سیاسی، جبهه باشد.
انتخابات مجلس پنجم و بعد از آن انتخابات ریاست جمهوری نشان داد که شرایط مناسبی برای فعالیت جبههای وجود دارد. مثلاً ائتلاف نیروهای خط امام جبهه اعلام شدهای است که تلاش دارد همه نیروهای ضد انحصار را دعوت به همکاری متقابل نماید و همچنین در انتخابات اخیر شاهد بودیم که نوعی همکاری دوفاکتو (مشروط) میان همه نیروهای ضد انحصار شکل گرفت و جریاناتی مثل کارگزاران سازندگی، جمعیت دفاع از ارزشها، ائتلاف نیروهای خط امام، مجمع روحانیون مبارز، جمعیت زنان جمهوری اسلامی و… در جبههای اعلام نشده به نوعی تقسیم کار دست زدند و همسوییهای فراوانی را در جهت مقابله با انحصارطلبی و تمامیتخواهی از خود نشان دادند و بهنظر میرسد تا زمانیکه زیادهخواهی انحصارطلبان علاج نشده و قواعد رقابت منصفانه و سالم سیاسی از سوی همگان پذیرفته نشود این جبهههای صریح و ضمنی همچنان موضوعیت خواهند داشت. ما باید به آن سطح از توسعهیافتگی سیاسی برسیم که همه نیروهای سیاسی به اندازه وزن اجتماعی خود در سطوح تصمیمگیری و سیاستسازی حضور داشته باشند و هیچ جریانی بیش از پایگاه اجتماعی خود، زیادهطلبی نکند. تا آن زمان باید سبک کار جبههای را علیه فزونخواهی کماکان تقویت کنیم و همه نیروهایی را که به شفافیت فضای سیاسی و قواعد رقابت سالم دل بستهاند حول شعارهای ضد انحصار بسیج نماییم.
علیرغم وضوح چنین فراخوانی، گویا هنوز چنانکه باید و شاید بعضی نیروها به اهمیت اصلی بودن خطر انحصارطلبی پی نبردهاند و با طرح مقولات فرعی، لبه مبارزات سیاسی را کند میکنند.
سبک کار جبههای هنری است که همه ما باید آن را بیاموزیم و تلاش کنیم دقایق و ظرایف آن را به یکدیگر گوشزد نماییم. در جهت همین مقصد، توصیههایی از باب «ان الذكرى تنفع المؤمنین» به برادران ایمانی خود هدیه میکنیم:
۱. چنانکه گفته شد، نیروهای سیاسی باید بتوانند مسائل را اصلی-فرعی و اهم و مهم نمایند و اجازه ندهند مسائل فرعی -هر چند نسبتاً مهم- مقولات اصلی را تحتالشعاع قرار دهد. ساخت سیاسی کشور ما در شرایط حاضر با خطر انحصارطلبی روبروست و ما مبارزه با این آفت را اصلیترین وظیفه خود و همه نیروهای علاقهمند به حق حاکمیت ملی تلقی میکنیم و همچنانکه در سیاست خارجی هر نوع تلاش را در جهت کمرنگ کردن مقابله با توسعهطلبی امریکا و انگلیس و گشودن جبهههای دیگر زیانبار میدانیم در صحنه سیاست داخلی، تغافل از افزونطلبی و تمامتخواهی را اشتباه سیاسی بزرگی تلقی مینماییم.
۲. حماسۀ دوم خرداد را پدیدهای در جهت نفی و طرد انحصار دانسته و آن را شاهدی بر تمایل ملی در جهت احقاق حق تعیین سرنوشت میشماریم و از همه نیروهایی که هر چند اندک سهمی در تحقق این پدیده داشتهاند دعوت میکنیم در جهت استمرار این حماسه و بازگشتناپذیر کردن آن بکوشند و هر نوع آزردگی احتمالی را که در این راه متحمل شدهاند با مناعت طبع به فراموشی بسپارند و در هر مقام و موقعیتی که هستند -چه بیرون از دولت و چه درون دولت- این هدف مرحلهای را چون قطبنمایی نصبالعین خویش قرار دهند و تا رسیدن به مقصود از پای ننشینند.
۳. بهنظر میرسد اکنون شرایطی فراهم آمده که همه نیروهای ضد انحصار و معتقد به نظام و انقلاب میتوانند همکاریهای مشخصتر و رسمیتر با یکدیگر بنمایند. حتی بعضی از آنان میتوانند برای نوعی فعالیت جبههای به پای تهیه یک اساسنامه و برنامه موقت بروند و اولاً، حقوق و تکالیف خود را در قبال یکدیگر و در قبال آرمانهای جبهه مشخص نمایند و، در ثانی کارپایه مشترکی برای نیل به اهداف جبهه تدارک نمایند. در این صورت از اتلاف امکانات و انرژیها کاسته خواهد شد و طی تقسیم کاری منطقی همه فعالیتها سمتوسوی معینی پیدا خواهد کرد.
۴. انحصارطلبان از کوچکترین رخنه و روزنهای در میان صفوف نیروهای ضد انحصار بهرهها میبرند و تلاش خود را در جهت متلاشی کردن آنان بهکار میبرند، به چراغ سبزها و وعده وعیدهای آنان نباید اعتنایی کرد.
۵. استیلاجویی و عظمتطلبی در میان نیروهای جبهه ضد انحصار، سم مهلکی برای بقای آن به شمار میرود. نیروهایی که برای هدف مقدسی همچون مقابله با افزونخواهی همجهت شدهاند نمیتوانند و نباید در میان خود از مناسبات غیردموکراتیک بهره ببرد و در فکر سلطه و سیطره بر همپیمانان خود باشند. باید به مواعید و مواثيق منعقده احترام گذاشت و مرزهای سازمانی را مراعات و فضای مناسبات را هر چه شفافتر کرد.
۶. سبک کار جبههای به آن معنی نیست که متحدین تضادها و اختلافات میان خود را نادیده بگیرند و با مداهنه از مواضع خود عدول نمایند. حتی باید راهکارهایی برای پیشبرد امر مبارزه سیاسی و ایدئولوژیک در میان صفوف متحدین جستوجو کرد. اما این بدان معنی نیست که دامنه اختلافات تا به آن حد گسترده شود که سمت اصلی حرکت گم شده و تراکم مناقشات خردهریز انرژیها را تحلیل ببرد.
منبع: عصر ما، شماره ۸۴، ۱۲ آذر ۱۳۷۶