سعید حجاریان
معمولاً تصور میشود «جزمگرایی» در تقابل تام با «عملگرایی» قرار دارد. ولی بهنظر میرسد چنانچه «جزم» تنها مربوط به اندیشههای آرمانی باشد و پا را از دایره اندیشه فراتر ننهد، صرفاً نوعی «آرمانگرایی» است و این چندان منافاتی با عملگرایی ندارد. جزم یا «دُگما» یعنی امری که عدول از آن به هیچوجه جایز نیست و معمولاً منشاء آن ادیان، عادات، ایدئولوژیها، متواترات، دکترینها و… است. مثلاً، اعتقاد به نظام کاستی در هند از هندوئیسم ناشی میشود یا نحوست عدد ۱۳ از متواترات و یا شاید خرافات میآید. یا پذیرفتن اینکه دولت در جامعه بیطبقه النهایه از بین میرود، باوری است ایدئولوژیک و برآمده از دکترین مارکسیسم.
در مقابل کلمه دگما، «پراگما» قرار میگیرد. پراگما معمولاً به پراتیک جاری راجع است و به این معناست که در یک عمل سیاسی مشخص و در هر برهه زمانی، باید خود را بهکلی از جزم به دور نگه داشت و با در نظر گرفتن شرایط محیطی و محاطی و همچنین مقدورات و محدودیتها تصمیم گرفت. به این معنا سیاستورزی هنر عمل در دایره ممکنات است و انسان پراگماتیست بنا بر مقتضیات در لحظه تصمیم میگیرد. از این رو میتوان آن را «سیاستورزی اقتضایی» نام نهاد.
در عمل سیاسی هر نوع تصلب و عدم انعطاف برآمده از جزم، به شکست و حرمان میانجامد. حتی کسانیکه آرمانهای بلند داشته و ساختن دنیایی جدید را نوید میدادند، از «تحلیل مشخص از واقعیت مشخص» سخن گفتهاند. در واقع آنان توضیح میدادند، برای عمل مشخص به تحلیل مشخصی از شرایط نیاز است و نمیتوان دکترین و ایدئولوژیهای متافیزیکال را به هر شرایطی تحمیل کرد. به تعبیر گوته، «تئوری خاکستری ولی درخت جاودان زندگی سرسبز است».
جزمگرایی در عمل مانند کوبیدن سر به دیوار است و جزمهای بسیاری افراد در اثر همین تصلب دچار فرسایش شده است بهطوریکه از آن سوی بام افتاده و آرمانهایشان را به کناری نهادهاند. این امر زمانی شدت پیدا میکند که، جزم، مقدس شود. در این صورت، همه امور مقدس به زیر کشیده میشوند و افراد، به فضای اپورتونیستی میغلتند. نمونه بارز این تغییر را در جامعه خود شاهد بودهایم. این مقوله را در تغییر جهت یک شبه بعضی افراد مشاهده کردهایم؛ افرادی که با یک تلنگر تمامی جزمها و حتی آرمانهایشان را رها کرده و به وادی فرصتطلبی محض افتادهاند.
مکتب پراگماتیسم -بر خلاف عقیده رایج که بدان به دیده حقارت مینگرند- دارای پشتوانههای قوی نظری است و بهخصوص، در سیاست خارجی نصبالعین بسیاری از کشورهاست. زیرا هر کشوری که انعطاف بیشتری داشته باشد، میتواند خود را بهتر و بیشتر با شرایط محیطی انطباق دهد. اساساً انطباق با محیط پیرامون، یکی از رموز بقاست. بهعنوان مثال در انواع حیوانات شاهد هستیم، آنهایی از انقراض نجات پیدا کردهاند که بیش از سایرین قابلیت تطابق با محیط را داشتهاند ولی با این حال، در ادبیاتمان پراگماتیسم به قدری مذموم شمرده شده و میشود که آن را مرادف بوقلمونصفتی دانستهاند.
اما پرسش این است که آیا بهلحاظ اخلاقی فرد مجاز به تغییر تاکتیک خود هست یا خیر؟ چنانکه میبینیم بسیاری از حیوانات به هنگام تغییرات محیطی تحولاتی در اندامشان پدید میآید. این امر را انطباق با محیط مینامند و از اساس متفاوت است با بت عیاری که هر لحظه به شکلی در میآید. بنابراین، میتوان در آرمان جازم بود و در عمل، کاملاً منعطف. جان رالز در اینباره از اصطلاح «آرمانگرایی واقعبینانه» (Realistic Utopianism) استفاده کرده و توضیح میدهد، میتوان در مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی و روابط بینالملل آرمانهای بلندپروازانه و ناکجاآبادی داشت اما باید در حوزه عمل، واقعبین بود و به ظرفیتها توجه داشت. ماکس وبر هم از کنش عقلانی معطوف به ارزش سخن گفته و معتقد است، میتوان ارزشها را چون ستاره راهنما فراروی خود قرار داد اما عمل باید کاملاً عقلانی باشد.

معمولاً در ایران، جزمگرایی و عملگرایی با یکدیگر خلط شده و حتی جزمیت را در امور یومیه دخالت میدهند. مثلاً در دوره جنگ هشتساله ایران و عراق، دستور بعضی از عملیات کاملاً ایدئولوژیک صادر شد. به اذعان شماری از فرماندهان، بعضی عملیات لو رفته مطابق نقشه پیشین اجرا و خسارتهای بسیاری به باور آورد. همچنین میبینیم در تلاطم ارزی سال جاری یک مرتبه دستوری صادر و نرخ دلار ۴۲۰۰ تومان اعلام میشود و سپس عوارضی پدید میآید که تا ماهها دولت با آن دست گریبان است. اگر بخواهیم تصمیمهای جزمگرایانه پس از انقلاب را یک به یک نام ببریم، شاید قابل احصاء نباشند. در حالیکه در سایر کشورها، دهها متخصص در کنار ماشینهای مدرن کامپیوتری بکار گرفته میشوند تا سناریوهای مختلف ارزیابی و از میان آنها بهترین گزینه انتخاب شود. وانگهی آنها قدمهای بلند برنمیدارند و آهستهآهسته طرحهای پایلوت را اجرا میکنند، بازخورد میگیرند، عملشان را اصلاح میکنند، گام بعدی را برمیدارند و نهایتاً به نقطه بهینه میرسند. ولی شاهد هستیم، در کشور ما بعضی تصمیمهای مهم به واسطه خواب دیدن، استخاره گرفتن و یا برات شدن موضوعی به دل فرد اتخاذ شده است. چنانکه رئیسجمهور در روز معرفی چهار وزیر اقتصادی کابینه خود گفت، به بعضی پیشنهاد وزارت دادیم، یک روز مهلت خواستند و بعد گفتند، استخاره کردیم و بد آمد! این موضوع حتی تا عطسه کردن و نحوست ماه صفر و… هم پیش رفته است. در حالیکه در سنت اسلامی تَطیَّر، معادل شرک ورزیدن خوانده شده است. لازم به ذکر است، این مقولات منحصر به دولتها و ایران نیست چنانکه در بعضی کشورهای غربی، ساختمانهایی وجود دارد که آسانسور در طبقه سیزدهم توقف ندارد و از دوازدهم به چهاردهم پرش میکند!
یکی از علل مهم جزمگرایی، گفتار و کردار بعضی فقها بوده است؛ فقهایی که به فراخور موضوع مورد انتقاد حوزویان هم قرار گرفتهاند. مثلاً زمانی آب لولهکشی را پاککننده نمیدانستند یا بلندگو را حرام میخوانند. هر چند علمای چندفرهنگی مانند فضلالله، صدر و… مقابل این گرایشات ایستادند و با توجه به تجربه زیستهشان در جوامع پیشرفته چنین مواردی را رد کردند. اساساً دوری گزیدن از جزمگرایی بالاخص در زمینه تقنین از اهمیت بالایی برخوردار است. زیرا قانونگذاری، امری اقتضایی است و نمیتوان تحولات آن را به جزمها گره زد و در قواعد ثابت متوقف ماند. چنانکه براساس همین جزماندیشیهای بعضی فقهای شورای نگهبان، نهایتاً امام خمینی دستور تشکیل مجمع تشخیص مصلحت را صادر کرد تا این نهاد فراتر از عناوین اولیه و ثانویه مستقیماً با در نظر گرفتن مسائل و مصلحت مردم رأی صادر کند. منظور آنکه جزماندیشیِ بیجهت اثر عکس دارد و این در بسیاری از امور جلوه داشته است. مثلاً در گروههای مبارز پیش از انقلاب مانند مجاهدین خلق شاهد بودیم، هر چه افراد متدینتر و نمازشبخوانتر بودند، پس از تغییر ایدئولوژی، ضددینتر شدند. بهطوریکه «پیکار» از «حزب توده» و «فدائیان خلق» ضددینتر شد. زیرا جزم باعث میشود، فرد یا سازمان جازم پس از برخورد با دیوار سخت، بهکلی راه رفته را بازگردد.
در پایان باید گفت چنانچه فرد، سازمان یا دولتی پس از گذراندن مقدمات لازم به تصمیم عملیاتی رسید، دیگر نباید شک کند و پروسه را متوقف سازد. حضرت امیر در نهجالبلاغه میفرماید: «لا تجعلوا علمکم جهلا، و یقینکم شکا، اذا علمتم فاعملوا، و اذا تیقنتم فاقدموا» (علم خود را به نادانی، و یقین خود را به شک بدل نکنید. اگر علم یافتید عمل کنید، و اگر به یقین رسیدید، اقدام کنید). بهرغم اینکه یقین، مقولهای بس دشوار است ولی چنانچه فرد یا نهادی عزم کرد، باید پیش برود و راه رفته را بازنگردد.