- مریم نورائینژاد
«ملتها مهماند نه فقط از آن جهت که گنجینهای هستند از راهکارهای عملی برای همزیستی افرادی که به هر دلیلی، خواه جامعهگرایی و خواه فردگرایی خود را از جوانبی با یکدیگر متفاوت میدانند، بلکه از آن جهت که نقشه راه و ردپایی است از رویههایی که مردم برای زیست کرامتمند خویش ابداع کردهاند».

کلهون و اهمیت ملتها
کریگ کلهون بهعنوان یکی از اندیشمندان برجسته علوم اجتماعی با کتاب «ملتها مهماند» بر این باور است دموکراسیهای امروزی، مدیون ملتگرایی هستند. ملتگرایی امکانی برای همبسته کردن تفاوتهای قومی بوده و مردم تنها با رفتن به راه ملتگرایی قادرند به شیوههای زیست انسانی دست یابند. او همبستگی برآمده از ملتگرایی را امکانی برای دسترسی بیشتر به عدالت و نهادهای ماندگار اجتماعی دانسته و شکلگیری ملتها را نه محصول تقدیر بلکه محصول مسئولیت مشترک و جمعیای میداند که قادر است زمینههای اجتماعی و سیاسی روندهای دموکراتیک را تقویت کند.
با وجود همه خشونتهایی که تاکنون تحت لوای ملتگرایی رخ داده کلهون ملتگرایی را یک لغزش اخلاقی ندانسته و معتقد است تاسیس مدارس دولتی، نظام بهداشت همگانی و تمهیدات دولتهای رفاه از جمله نتایج ملتگرایی هستند که در زمینههای سیاسی نیز به شکل ایستادگی در مقابل گفتمان تمامیتخواه فرهنگ تکساحتی، خود را نشان داده و راه استقرار دموکراسی را هموارتر میکند.
خشونتهایی که تاریخ بشری تحت پوشش ملتگرایی به خود دیده و سوداهای سیاسی و نظامی گسترش قدرت که کمابیش تمامی مردم جهان را از خود متاثر کرده؛ توسط کلهون نادیده گرفته نمیشوند اما او تلاش میکند مخاطب خود را از افتادن به دام تاکید صرف بر نمونههای افراطی و سوءاستفادهها از ملتگرایی رهانده و در عوض بر ریشهها و علل تمایل مردم به ملتگرایی متمرکز نماید.
اتفاقات یازدهم سپتامبر و آنچه بر پناهجویان و مهاجران بیپناه میگذرد تقریبا در تمامی تحلیلهای کتاب مورد توجه قرار گرفتهاند تا کلهون در نهایت نشان دهد مردم با گذشتن از مفاهیمی مثل تفاوتهای قومی و طبقات اجتماعی، قابلیت تحقق انسجام و همبستگی ملی را دارند و از این رهاورد قادرند ضمن حفظ احترام متقابل به سنتهای متفاوتشان؛ متوجه حقوق بشر بهعنوان یک ارزش جهانشمول هم باشند.
کتاب در هفت فصل تدوین شده است. آیا زمان پساملی بودن فرا رسیده است؟، ملتگرایی مهم است، ملتگرایی و قومیت، ملتگرایی و جامعه مدنی، ملتگرایی، اجتماع سیاسی و بازنمایی جامعه، ابداع تقابل میان ملتگرایی قومی و مدنی و ملتگرایی و فرهنگهای دموکراسی نام عناوین فصلهای کتاب هستند. فصلهای اولیه کتاب دلمشغول تعریف ملیگرایی است. کلهون با بحثهای فصل اول؛ نظریههای جهان وطنی را فردگرایانه دانسته و بر این باور است این نظریهها اهمیت اساسی فرهنگ و روابط اجتماعی را نادیده میگیرند. در فصل دوم؛ بهبود روشهای ارتباطی و افزایش تعامل میان جمعیتهای بزرگتر و پس از آن افزایش داد و ستدهای سرزمینی، گسترش سودای قدرتهای نظامی و دولتی را از دلایل توسعه ملیگرایی دانسته و به بررسی نسبت میان دین و ملتگرایی پرداخته و نشان داده در بسیاری از موارد، ملیگرایی با دین وارد رقابت شده و خود به پایه نوینی برای مشروعیت سیاسی ادعایی تبدیل شده است.
کلهون در فصل ملتگرایی و قومیت از این دو مفهوم به عنوان مقولههایی هویتساز یاد کرده و میگوید: «نمیتوان ملتگرایی را تماما از قومیت سوا کرد، اما این هم ناشدنی است که آن را استمرار صرف قومیت یا بازتاب برخورداری از تاریخ یا زبان مشترک بدانیم». فصل ملتگرایی و جامعه مدنی با این استدلال آغاز میشود که اصطلاح «جامعه مدنی» استوارترین محمل برای دعاوی ناظر به حق تعیین سرنوشت و تبدیل آنها به دعوی انسجام اجتماعی است. مولف با طرح دو پرسش بنیادین: ۱) اجتماع سیاسی چیست و چه چیزی آن را تعریف میکند؟ و ۲) چه چیزی جامعه را به هم میپیوندد و راه را بر انسجام اجتماعی میگشاید؟ از توان مردم برای خودساماندهی سخن گفته و بر این باور است اگر جامعه توان ساماندهی خود را دارد چه بهتر است که مردم هم در ساماندهی خود، بینیاز به سامانیابی از سوی دولت باشند و اینگونه منبع مشروعیت دانسته شوند و نه صرفا ابژه حاکمیت.
فصل ملتگرایی، اجتماع سیاسی و بازنمایی جامعه؛ ملتگرایی را مهمترین بند اجماع نانوشته اواخر قرن نوزدهم در مورد هویتهای سیاسی تلقی کرده و آن را پایهریز مفاهیمی همچون طبقه، نژاد، جنسیت، گرایش جنسی و سایر وجوه هویتهای جمعی میداند. حرفهای فصل ششم کتاب با عنوان ابداع تقابل میان ملتگرایی قومی و مدنی؛ حرفهایی به روزتر هستند و مخاطب قادر به برقراری ارتباط ملموستر با مفاهیم مورد بحث در آن است. ایده اصلی هانس کوهن در طرح مفهوم ملیگرایی مدنی (خوب) و ملیگرایی قومی (بد) به شکل مفصل مطرح شده و تقابل گونههای غربی و شرقی مدرنیته در انگاره ملتگرایی به بحث گذاشته شده است. شاید یکی از دلایلی که باعث میشود مفاهیم مورد طرح در این فصل به شکل ملموستری برای مخاطب فارسی زبان قابل درک باشد همان قرار گرفتن در چارچوبهای ملیگرایانهای باشد که ناسیونالیسم نامطلوب را با شرق تداعی میکند و ناسیونالیسم مدنی را برگرفته از میراث جهانی روشنگری و حاکمیت قانون در غرب میداند.
فصل پایانی کتاب با عنوان ملتگرایی و فرهنگ دموکراسی، بیش از فصلهای دیگر کتاب از جهانی شدن و تاثیرات آن بر روندهای ملیگرایی بحث میکند. از نظر کلهون بسیاری معتقدند جهانی شدن از توان و اهمیت ملتها میکاهد زیرا سازوکارهای مالی و اقتصادی، بیشتر در دست شرکتهای چند ملیتی است و تسلط این شرکتها بر بازارهای جهانی حتی بازارهای املاک جهانی میتواند تاثیرات زیادی بر سیاستهای دولتها داشته باشد. او استدلال میکند در چنین شرایطی که نهتنها جریانات مالی و رسانهای بلکه انبوه خدمات انسانی تحت تاثیر سیاستهای کلان شرکتهای چند ملیتی قرار میگیرد، دولتملتها هنوز هم قدرت و توانمندیهای بسیاری دارند و ملتها با ساختن ساختارهای تعلقی که میان اجتماعات محلی پل میزنند و میانجی آنها و جهانی شدن میشوند، میتوانند تعهد جمعی به نهادها و گفتگوهای عمومی را تسهیل کنند. از نظر کلهون پیوند دوسویه و محکم ملتگرایی و دموکراسی و این مهم که دموکراسی برانگیزاننده همبستگی ملی بوده و هست، در نهایت از تسلط جهانی شدن و شرکتهای چند ملیتی بر ملتها خواهد کاست.
نقدی بر محتوا و فرم اثر
شاید بتوان مطالعه کلهون درباره ملت-دولت را پادزهری خوشایند برای بحثهای آکادمیک و علمی درباره جهانی شدن و مرزهای متخلخل و مبهم مفاهیمی مثل دولت و شهروندی تلقی کرد. نگاهی به گذشته نشان میدهد رخدادهایی مثل یازدهم سپتامبر بسیاری از آرمانهای ما را از جمله اینکه میتوانیم در یک دنیای بدون مرز زندگی کنیم، به باد داد و ما هر روز با سوالات بیشتری در خصوص محدودیتهای موجود بر سر راه مهاجرتها و تحرکهای انسانی روبرو میشویم که رویای جهان وطنی را از خود متاثر میکند.
کلهون در سراسر کتاب استدلال میکند در شرایط فعلی جهان، با وجود خشونتهای متعددی که به اسم ملتگرایی بر بسیاری تحمیل میشود؛ و هر دو مفهوم ملت و ملتگرایی نهتنها پررنگتر شده بلکه اهمیت بیشتری هم یافتهاند.
در فصلهای اولیه کتاب با دلمشغولی تعریف ملیگرایی؛ کلهون ما را از طریق بسیاری از موقعیتهای شناخته شده وارد بحث میکند. یکی از این موقعیتها؛ رودررویی بحثهای ارنست گلنر و آنتونی اسمیت است. گلنر معتقد بود ملیگرایی ملتها را میسازد. او در کتاب خود «ملتها و ملیگرایی» ملیگرایی را یک اصل سیاسی که بر همگرایی واحد ملی تاکید میکند دانسته و آن را تحمیلی میداند که بر بومی بودن وارد میشود. آنتونی اسمیت اما مدافع این دیدگاه بود که هویت قومی یکی از مفاهیم تاریخی تاثیرگذار بر ملیگرایی است و ملیگرایی مدرن شامل بروکراتیزاسیون قومی میشود.
اما خود کلهون پس از طرح دیدگاههای متفاوت در کنار بندیکت اندرسونی قرار میگیرد که عبارت «جامعه سیاسی خیالی» (imagined Political community) را برای توضیح تجربه خود در جنبش پسااستعماری آسیایی بهویژه در مبارزه استقلال اندونزی مورد استفاده قرار میدهد. برای کلهون ملتگرایی؛ شکلگیری گفتمانی است که هویتهای متمایز، فرهنگها و نهادها را شکل میدهد. او بخش عمدهای از مفاهیم اصلی مدنظر خود را در فصل ششم کتاب آورده است. این فصل اساسا مقالهای در بازنگری بر ایده ملیگرایی هانس کوهن است. کوهن بر رابطه مهم بین ملتگرایی لیبرال دموکرات و جهانوطنگرایی تاکید کرده و تمایز مشهور و مشخصی بین ملیگرایی مدنی خوب و ملیگرایی قومی بد قائل شده است که این تمایز دارای مضامین قوی شرقشناسانه است.
بهعبارتی ساده کوهن نقش مهمی در تحلیلهای کلهون از ملتگرایی دارد چرا که با شفافیت به این تشخیص رسیده بود مردم به شکل معمول نیاز به حسی از تعلق و هویت و همچنین حسی از ریشه داشتن در سرزمین دارند و رویای جهانوطنی باید احساسات ملیگرایانه را بهطور جدیتری در نظر بگیرد تا فرصتهای جهان متحد را بیشتر کند. در این میان، وظیفه سیاسی چگونگی دستیابی به این رویا که تفاوتهای عمیق زبانی و فرهنگی را نادیده نگیرد نیز اهمیت زیادی دارد.
بدیهی است کلهون هیچ راه حل روشنی برای این مسائل ندارد و البته ما هم نباید چنین انتظاری از استدلالهای او داشته باشیم. زیرا چنین بحثی از چنان گستردگی و انعطافی برخوردار است که تنها تمام تلاشهای اطراف آن را پایهای برای بحثهای بیشتر میکند. اما نباید فراموش کرد کلهون با این کتاب بر سه نقطه کانونی اساسی تمرکز میکند. اول اینکه تاکید دارد ملتگرایی و دموکراسی هر دو به همبستگی وابسته هستند و این همبستگی در شکل طبیعی خود، ملیگرایانه است. دوم اینکه ملتگرایی ذاتا غلط نیست و به شکل موفقیتآمیزی قادر به ترکیب با شهروندی و دموکراسی است و در نهایت اینکه تلاش برای دور زدن و نادیده گرفتن ملتگرایی در پیروی از جهانی شدن، توهمی خطرناک است.
فصول کتاب کلهون دارای همپوشانیهای مفهومی بسیار است و برخی مفاهیم بهخصوص در فصول اولیه کتاب تکرار شدهاند. از آنجاییکه شالوده اصلی ایده کلهون در فصل ششم آمده و این فصل دربردارنده حرف اصلی مولف است، بهتر مینمود این فصل از نظر شکلی در ابتدای کتاب بیاید. هرچند مترجم کتاب، تجربیات مشابهی در این زمینه داشته و عناوین مشابهی را ترجمه کرده، اما ترجمه کتاب، گامی در جهت کاستن از دشواریهای درک مفاهیم پیچیده کتاب برنداشته است. در واقع این کتاب را راحت و بدون رفت و برگشت برای فهمیدن معنای جملهها نمیتوان خواند و به پایان رساند. کتاب در چاپهای بعدی نیازمند ویرایش صوری (به عنوان مثال؛ یکساننویسی اسم مولف بر روی جلد و فیپای کتاب) بوده و لازم است ناشر اهتمام بیشتری در زمینه کیفیت صحافی کتاب به خرج دهد. در مجموع؛ کار ترجمه و نشر چنین کتابی که از نمونههای تاریخی فراوان مربوط به مفاهیم ملیگرایانه لبریز است؛ برای علاقمندان ایرانی نظریه علوم سیاسی، کار پسندیده و قابل احترامی است.