سید علی محمودی
تجدید عهد با نوروز باستانی در طلیعۀ سال ۱۴۰۱
نوروز، یک ارزش جهانی
آیین نوروز را میتوان یکی از تجلیات خرد ایرانی نامید. پیشینۀ نوروز برابر الواح بهدست آمده، به حدود ۲۳۴۰ سال پیش از میلاد مسیح میرسد[۱]. نوروز در دوران هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان گرامی داشته میشد. پس از اسلام، دشمنی عربان، بهویژه امویان و عباسیان با برگزاری دو جشن نوروز و مهرگان در قلمرو ایرانزمین بالا گرفت. ایرانیان در دوران غزنویان و سلجوقیان مراسم نوروز را برپا میکردند. دورۀ میانۀ صفویان، با رونق برپایی جشن نوروز همراه بود. با نفوذ فقیهان شیعه در دربار صفوی، نوروز این نماد ملی ایرانیان کمرنگ شد و به حاشیه رفت. در دوران قاجاریه، نوروز در میان مردم و دربار گرامی داشته میشد. هماکنون افزون بر ایران، در ۱۶ کشور جهان همهساله آیین بزرگداشت نوروز برگزار میشود. از میان این کشورها، میتوان از هند، پاکستان، تاجیکستان، ترکیه، عراق، چین، روسیه، سوریه، جمهوری آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان نام برد.
نوروز باستانی با اصالت و هویت ایرانی، در جهان دامنگستر شده است. نمود این ارزش والای بشری را میتوان در سازمان ملل متحد مشاهده کرد. مجمع عمومی ملل متحد در تاریخ چهارم اسفندماه ۱۳۸۸ (برابر با ۲۳ فوریۀ ۲۰۱۰ میلادی) نوروز را با پیشینۀ سه هزار ساله در تقویم خود قرار داد. بدینسان، «روز بینالمللی نوروز و فرهنگ صلح» در جهان رسمیت یافت.
دلایل و علتهای نوروز ستیزی
در برابر نوروز باستانی که تجلی خرد، فرهنگ، انسانگرایی و صلحطلبی ایرانیان است، شماری از آدمیان نیز از دیرباز با نوروز بر سرِ عناد و کینهتوزی بودهاند. در روزگار ما، میتوان بهعنوان نمونه از گروه بدوی-تروریستی طالبان در افغانستان نام برد که در دورۀ نخستِ «امارت اسلامی افغانستان» در دهه هفتاد خورشیدی، گرامیداشت نوروز را تقلید از ایرانیان، بدعت و آن را حرام میدانستند. نوروزستیزی طالبان ریشه در سلفیت و وهابیت دارد. در دورۀ دوم امارت طالبان که اکنون جریان دارد، بهتازگی سخنگوی وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان گفته است: «نوروز رسم مجوسی است و حکومت این گروه، آن را قبول ندارد.»[۲] در ایرانِ پس از انقلاب نیز افرادی در دشمنی با نوروز از چیزی فروگذار نکردند. فقیه درگذشته، ابوالقاسم خزعلی، گفته بود: «امیدوارم عید غدیر جای نوروز را بگیرد.» نیز فقیهی دیگر، آثار بهجا مانده از ایران باستان را «مشتی استخوان پوسیده و کاسه و کوزۀ شکسته» نامیده بود.
آنچه بهعنوان نمونه از افغانستان و ایران در مخالفت و عناد با نوروز باستانی نقل گردید، موجب شگفتی است. اما اگر در اصلیترین دلایل و علتهای آن تأمل کنیم، تا حدی ماهیت این مسئله روشن میشود. در این نوشتار، به چهار نمونه بهطور فشرده اشاره میکنم:
۱٫ این مخالفتها و دشمنیها از بیاطلاعی و تُنُکمایگی این افراد دربارۀ تاریخ ایران باستان و نوروز حکایت میکند. مخالفان نوروز دربارۀ میراث ایران باستان چه میدانند؟ آنان چند صفحه از تاریخ این دوران و چند برگ از اسناد بهدست آمده دربارۀ فرهنگ، تمدن و شیوۀ حکمرانی اشکانیان و هخامنشیان را خواندهاند؟ آیا مخالفان و دشمنان نوروز و دیگر آئینهای خردمندانه، اخلاقی و معنوی ایران باستان، نام رسالههایی همچون زند بهمن یَسن، کارنامۀ اردشیر بابکان، نامۀ تَنسر به گُشنَسب و منشور حقوق بشر کورش کبیر را شنیدهاند و این آثار را مطالعه کردهاند؟ چرا باید با نوروز باستانی که از خرد ایرانی برآمده و با تجدید دیدارها در سال نو، به امید، شادی، همنشینی، گفتوگو، دوستی و همکاری دعوت میکند، از سرِ نادانی به دشمنی برخاست؟ نوروز باستانی، معنویت، اخلاق و فرهنگ انسانی را آواز میدهد. چرا با معنویت، اخلاق و فرهنگ انسانی میستیزند؟ مگر «جشن نوروز» جا را بر «جشن غدیر» تنگ کرده است که آن فقیه آرزو میکند عید غدیر جای نوروز را بگیرد؟
۲٫ در مواردی، نکوهش و ستیز با ایران باستان و نوروز، دستاویز مقاصد بیارزش سیاسی میشود. کسانی ایرانزمین و کارنامۀ درخشان آن را تخطئه میکنند تا کوچکی خود را بپوشانند و موجودیت نازل خود را توجیه کنند. در این راستا دستهایی درکاراند تا از سویی با سانسور جاذبههای فرهنگ و تمدن دیرپای ایرانی، ایرانیان و بهویژه جوانان را از این سرمایۀ گرانسنگ بیخبر نگهدارند؛ از سوی دیگر، با تحریف تاریخ و پراکندن دروغ و نیرنگ، ذهنهای شهروندان ایران را مشوب سازند.
۳٫ از علتهای دشمنی با نوروز، «عربزدگی» این افراد است. مشکل این جماعت آناستکه از تمایز میان دو مفهوم «اسلام» و «اعراب» آگاهی ندارند. این افراد سوریه را به خوزستان ترجیح میدهند و نسبت به وطن، میهندوستی و هویت ملی استشعار ندارند. پیامبر خاتم گفته باشد: «حب الوطن من الایمان»[۳]، آنها به کژراهۀ خود ادامه میدهند. مفهوم وطن در قاموس کوچک آنان جایی ندارد؛ چه اسلام به میهندوستی سفارش کرده باشد، چه نکرده باشد.
۴٫ نمیتوان پنهان کرد که حِقد و حسد از ایران باستان، این جماعت را آزار میدهد. این بیماری را بایستی جدی گرفت. گویی خرد ایرانی مزاحم فضای ذهنی و رفتار مسلکی و منافع صنفی آنان است. دین اسلام و میراث ایران باستان، دو پدیدۀ عقلانی و معنوی در جهان است که هویت مشترک ایرانیان را سامان میدهد. آنان که با کارنامۀ ایران باستان، شامل خرد، دین و اخلاق که در رسالههای پهلوی در دسترس است، مشکل دارند، نخست باید مشکل خود را با دین خرد، معنویت، اخلاق و تساهل، یعنی با اسلام نبوی و علوی حل کنند. بدینسان، آنان به هویت ایرانی-اسلامی نائل میشوند.
نوروزِ همیشه پایا، مانا و پویا
چرا نوروز باستانی، ایرانزمین را درنوردید و در جهان دامنگستر شد؟ زیرا مؤلفههای اندیشۀ نوروز چنانکه گذشت، جهانیاند: مهرورزی، صلحطلبی، معاشرت، دوستی، گفتوگو، همکاری و غمگساری. از این روست که با گذشت هزاران سال، هنوز نوروز پایا، مانا و پویاست. هرچه زمان میگذرد نوروز باستانی همهساله چونان گلی میشکوفد، درس زیست عقلانی و اخلاقی میدهد و مشام مردمان را در جایجای جهان از عطر امید و آگاهی سرشار میکند. معاندان اندک شمار نوروز در ایران، تاکنون از این رفتار خود طرفی نبستهاند، بلکه عِرض خود برده و زحمت ما میهندوستان داشتهاند. تقلای بیحاصل دشمنان نوروز باستانی، بهویژه در دهههای گذشته نتیجۀ عکس داشته است، زیرا آئینهای نوروزی هر سال نسبت به سال قبل فراگیرتر، باشکوهتر و گستردهتر برگزار میشود. میتوان به ایرانستیزان و نوروزگریزان توصیه کرد که بندهای پوسیدۀ تنگچشمی و جهالت را بگسلند و از دالان نُه توی تاریکی به درآیند و به میلیونها نوروزیان دلآگاه، اخلاقمدار و معنویتگرای جهان بپیوندند.
نوروز باستانی، تبلور خِرد ایرانی و آغاز سال نو ، بر ایرانیان و تمامی دوستداران نوروز در سراسر جهان مبارک باد.
پینوشتها
[۱] آرتور کریستن سن (۱۳۹۸)، نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی، چاپ هفتم، تهران، فرهنگ نو.
[۲] سیدعلی محمودی (۱۴۰۰)، «طالبان قدرت، نشسته بر پوستین استبداد دینی»، وبسایت مشق نو (mashghenow.com)، کانال تلگرام سید علی محمودی (@Drmahmoudi7
[۳] «حب الوطن من الایمان»، یعنی: «میهندوستی، از نشانههای ایمان است.» این حدیث از پیامبر خاتم نقل شده است.